برج ها و اسمان خراش ها، از بابل تا دوبی در فوروم کایشا در بارسلنا، عنوان نمایشگاهی است که تلاش دارد توسعه ساخت و ساز عمودی در طی تاریخ را، از اسطوره شناسی تا طراحی های اخیر به نمایش گذارد.
از اغاز خلق افسانه برج بابل تا ظهور اولین اسمان خراش در 1850 در ایالات متحده، در این نمایشگاه تمامی شان کنار هم قرار گرفته اند، برج ها انعکاسی از مهمترین جنبه های مدرنیته هستند و عمقی عمیق در برنامه ریزی شهری نیز دارند. اسمان خراش یکی از ایکن های مدرن است و انگاره اسمان خراش به پاسخی درخور برای فقدان فضا نه فقط در شهرهای غربی که در تمام دنیا تبدیل شده است. این نمایشگاه که نیازها و الزامات انسانی برای ارتفاع گرفتن و غلبه بر محدودیت های فیزیکی را مد نظر قرار داده است، عملا اشاره دارد به ارزوهای نوع بشر در مواجه با مسئله عمودباوری.
بسیاری از بناها نماد به چالش کشیدن مسئله ارتفاع هستند از کتدرال های اروپای مسیحی تا بناهای مینیاتوری شرقی و برج های مراقبت شمال اروپا همگی نشانی از مواجه چالشی با ارتفاع بودند و البته تمام این کوشش ها در زمینه های مذهبی و سکولار و به طور کلی باورهای اعتقادی معانی متفاوتی به خود می گرفتند.
به کارگیری تکنولوژی های جدید و پیچیده تر حوزه های مطالعاتی جدیدتری را بر نوسازی و پاسخ به مشکلات جدید و حساسیت های بغرنج گشوده است. ارتفاع، تکنولوژی، پایداری، خلاقیت و بارزه رمزالود، کارکرد و جنبه های زیابی شناسانه پرسش های اساسی و غنی امروز ما را شکل می دهند.
این نمایش گاه تلاشی است برای نشان دادن امکان عبور از محدودیت ها در ساخت بلندمرتبه ها در یک صورت بندی تاریخی و البته به موازات نشان از تاثیرات توزیع جغرافیایی ثروت بر پراکنش جغرافیایی ساخت بلندمرتبه ها هم دارد، در قرن نوزدهم به موازات افزایش مقیاس شهرها نیاز به بلندمرتبه ها نیز زیادتر شد تا دهه 1970 ایالات متحده بلندترین بلندمرتبه ها را در خود جای داده بود حال انکه این روند از دهه 1980 قطع شد و در 2012 شاهد ساخت سومین برج بلند دنیا در امارات متحده عربی هستیم.
پاسخ به نیازهای مدرنیته و بسترهای اعتقادی، همانگونه که در متن پیش امده نیز امد، همیشه در معماری تبلور عینی داشته اند، مایک گریمشا در مقاله الاهیات معماری در عصر طراحان پسانظری به بررسی مبانی اعتقادی و نسبت ان با تغییر و تحولات معماری در وضعیت زمانی ما بعد مدرن پرداخته است، بخش اول این مقاله با عنوان ریشه ها؛ پارادایم بازگشت یا بازتفسیر ، بخش دوم با عنوان مرگ [معماری] مدرن و تعلیق پیوریسم ارتدکس و بخش سوم و نهایی نوشتار با عنوان پرستش وضعیت تهی و بازگشت [پیش] مدرنیته همگی نشان از ابهام موجود در ذات این تعامل دارند.