...ما هنگامی موقعیت ها و رخدادها را (عمومی) می نامیم که بر خلاف امور خاص و منحصر به فرد، برای همگان قابل دسترس باشند. فی المثل هنگامی که از مکان های عمومی یا «ساختمان های عمومی» حرف می زنیم. اما همین واژه ی ساختمان های عمومی بدین معنا نیست که متعلق به همه ی افراد جامعه است و به روی همه ی آحاد مردم باز است. بلکه ساختمان های عمومی صرفا به این معنا عمومی هستند که فقط نهادهای دولتی را در خود جای می دهند. دولت نیز نوعی «قدرت عمومی» است. این خصیصه ی او بخاطر مسئولیتش در ارتقای رفاه عمومی اعضای ذیحق است. اصطلاح«عمومی» معنای دیگری نیز دارد و آن هنگامی است که از «پذیرش عمومی» صحبت می کنیم: زمانی که پدیده ای بر صحنه می رود و به شیوه ی پر صلابتی بازنمایی می شود؛ «عمومیت» این پدیده تا اندازه ای به این معناست که از جانب عموم به رسمیت شناخته شده است. معنای سوم اصطلاح «عمومی» زمانی است که می گوییم فرد به شهرت همگانی رسیده است؛ معنای پرستیژ یا شهرت همگانی، معمولا ریشه در یک دوره خاص دارد؛ تا در یک (جامعه نیک).
با وجود این، هیچکدام از معانی فوق با معانی ای که این اصطلاح در عبارات زیر القا می کند مرتبط نیستند؛ عبارتی نظیر: افکار عمومی، «عموم برآشفته»،«عموم آگاه»،«عمومیت»، «به اطلاع عموم رساندن»، و«علنی ساختن». فاعل این نوع عمومیت،«عموم» است که حامل افکار عمومی است. نقش عموم در مقام داور نقاد درست همان چیزی است که به جریانات و اقدامات و روندها- مثلا در دادگاه- خصلت عمومی و همگانی می بخشد. البته معنای عمومیت در عرصه ی رسانه های توده ای اندکی تغییر کرده است: عمومیت به ویژگی هرآن چیزی بدل شده است که افکار عمومی را به خود جذب می کند و هدف اصلی روابط و مناسبات عمومی شده است که اخیرا «کار تبلیغاتی» نامیده می شود. خود حوزه ی عمومی قلمرو ویژه ای است که در تقابل با «حوزه ی خصوصی» تعریف می شود. گاهی اوقات «عموم» صرفا با آن بخش از افکار عمومی گفته می شود که در مقابل صاحبان قدرت قرار می گیرد. ارگان های دولتی و رسانه ها، مثل مطبوعات که ارتباط بین اعضای حوزه ی عمومی را تسهیل می کنند، بسته به شرایط می توانند «ارگانهای عمومی» قلمداد شوند...
...تاریخ واژگان گویای تحول فوق است. در بریتانیای کبیر واژه ی Public از اواسط قرن هفدهم پدید آمد، در حالی که قبل از آن واژه ی mankind و world رایج بود در فرانسه نیز واژه ی Le public به چیزی دلالت می کرد که در قرن هجدهم در آلمان تحت عنوان publikum رواج یافت(استفاده از این واژه ابتدا از برلین شروع شد). تا آن زمان در آلمان واژه lesewolt ( دنیای خوانندگان) و welt (دنیا) در همین دنیای کنونی شان (کل دنیا) مطرح و رایج بودند. آدلانگ(Adelung) بین «دنیای خوانندگان» و مجموعه افرادی که در یک مکان عمومی گرد یک سخنران یا بازیگر جمع می شوند تفکیک قایل است، با ن همهَ، هر دو نمونه هایی از«عموم» یا «جماعت منتقد» بودند. هر آنچه در معرض داوری عمومی قرار می گرفت« عمومیت» میافت. در اواخر قرن هفدهم واژه ی انگلیسیِ Publicity از ریشه ی فرانسوی آن publicite پدید آمد. همین واژه در آلمانی در قرن هجدهم متولد شد. اصطلاح آلمانی Offentliche Meinung که حاوی مفهوم نقد است در نیمه دوم قرن هجدهم در ترجمه واژه فرانسویِ Opinion Publique به کار گرفته شد. اصطلاح Public Opinion در انگلیسی در همین زمان متولد شد، گرچه واژه ی General Opinion پیشتر استفاده شده بود....
اتووود در مقاله عصر پَسادمکراتیک اروپا؛ بومی سازی، بازتعریف حوزه عمومی و عدالت مبتنی بر کنش ارتباطی که برداشتی از کتاب بحران اتحادیه اروپا: یک واکنش به قلم خود یورگن هابرماس به ریشه های بحران از نظر وی پرداخته،
در مقاله بحران اقتصادی منطقه یورو؛ هم تخریبی نهادهای مرجع، امحا حوزه عمومی و تهدید جغرافیای تاریخیِ دمکراسی به قلم امارتیا سن، بحران اتحادیه اروپا را در قامت بحران بودن یا نبودن دمکراسی دیده است و در برگردان یادداشت تونی نُرفیلد به قلم فرنوش فارمر هم نگاهی انتقادی داشته است به خود کتاب
و البته در یادداشت اروپا به رغم غرب؛ پروژه اروپا و ترومای کیستی؟ چیستی؟ و کجایی؟ تلاش کرده است به اروپا به مثابه یک کانسپت ذاتا شکننده نگاهی بی افکند، ایده ای که عمیقا با بحران استانه ای بودن هم در صورت بندی کلامی و هم تاریخی دست به گریبان است.
یورگن هابرماس را فیلسوف حوزه عمومی خوانده اند، مقاله یورگن هابرماس؛ چیستیِ کنش ارتباطی و کارْویژه ی حوزه عمومی به قلم فریبا شفیعی نیز تلاش دارد به فهم یورگن هابرماس از حوزه عمومی نزدیک شود.
جدا از این ها سایت انسان شناسی و فرهنگ مصاحبه یورگن هابرماس با اشپیگل تحت عنوان هابرماس، آخرین اروپایی: مأموریت یک فیلسوف برای نجات اتحادیه ی اروپا با محوریت بحران اتحادیه اروپا را در دو قسمت ـ اول و دوم ـ نیز به چاپ رسانده است.