ریشه واژه تکتونیک از نظر جغرافیایی به یونان بازمی گردد و از واژه تکتون منتج شده است، که بر نجار یا سازنده دلالت دارد و به نوعی از واژه سانسکریت تاکسان می اید که به کار نجاری و استفاده کردن از تیشه یا تبر بازمی گردد. ریشه هایی از این عبارت به زبام دوایی باز می گردد، که در ان زبان نیز منظورِ نظر، نجاری است.
در زبان یونانی این واژه اول بار در آثار هومر ظاهر می شود، در این اثار این واژه به هنر ساختن در یک فهم رایج اشاره دارد. بارمعنایی شاعرانه واژه اول بار در اثار شاعر یونانی سافو نمود می یابد، جایی که سازنده [تکتون] و نجار نقش شاعر را بازی می کنند. این واژه ارام ارام دچار تحول معنایی گردید و از چیزی فیزیکی و خاص و مشخص، همچون نجاری، به مفهومی ژنریک و فراگیر تر همچون ساختن ان هم در معنایی شاعرانه تبدیل می شود. ایده تکتونیک که مجددا و اگاهانه، در تفکر قرن نوزدهم المان احیا گردید، به نوعی همان تعریف از این واژه در زبان انگلیسی بود البته با کمی حشو و زوائد و عملا به ساختن به صورتی کاملا ساده ارجاع می داد.
این که این واژه مضامین معنایی قوی و غنی تری در زبان المانی دارد ماحصل تعریفی است که در سال 1850 توسط مختصص معماری المانی ک.اُ. مولر به عنوان مفهومی مرتبط با" مجموعه ای از هنرها که شامل فرم، سکونت گاه های کامل و مکان های تجمع می باشد . . . ما این سطح از کنش های هنری را تکتونیک ها می خوانیم و اوج ان ارکی تکتونیک ها می باشند که فراتر از تمام این محدودیت های الزام اور قرار می گیرد و احتمالا می تواند به معرفی از احساسات عمیق تبدیل گردد."
گاتفرید سمپر، متاثر از مولر، این واژه را در بار معنایی مشابه در گسستش از دسته بندی های پارادایم ویتروویوسیِ استحکام، اسایش و زیبایی به کار برد. سمپر این گسست را در کتاب چهار عنصر معماری (1852) نشان داد، کتاب که یک تئوری قوم نگارانه نوین از فرهنگ است یک کلبه روستایی بدوی را به چهار عنصر پایه ای تقسیم می کند 1- عملیات خاکی 2- اجاق 3- سقف و چارچوب 4- پوسته پوشش دهنده ی سبک. سمپر در کتاب دست به تقسیم بندی فرایند ساختن و به طبع ان تولید محصولات پیشه ورانه بر اساس دو روال اساسی می زند: اولین ان ها تکتونیک های قاب است که تحت شمول ان، قطعات خطی و سبک وزن به صورتی کنار هم قرار می گیرند که به زِهدانی فضایی شکل دهند و دومین ان ها استروتومیکِ کارهای خاکی است، روندی که حاصل تکرار پشت به پشت واحدهای سنگین وزن است.
در سال 1963 ادوارد سکلر در کتاب" سازه، ساختن و تکتونیک" بین سازه structure در قامت شاکله بنیادین و نظم دهنده یک اثر و ساختن construction به مثابه تجسدی فیزیکال و مشخص از این شاکله و تکتونیک هم چون فرم بیان گرانه ای که بازنمودی از ان دو حالت دیگر است تفکیک قائل می شود.
زمانی که کانسپت سازه ای اثر از طریق ساختن، شمایل اجرایی به خود می گیرد، نتیجه بصری این وجه از کانسپت کلی اثر از طریق کیفیت های بیانی ای که به وضوح با بازی نیروها و چیدمان بخش های به هم مرتبط ساختمان سر و کار دارند به منصه ظهور می رسد، اما این کیفیت ها را نه می توان با واژه ساختن و نه با واژه سازه توصیف کرد، چرا که این کیفیت ها بیانی از مناسبات فرم با نیرو را وضع می کنند، ان چه می توان ان را تکتونیک خواند.