سمینار دو روزه ی کال آرتز با موضوعیت "سیاست های پارامتریسیزم" جمعه ی گذشته با گفتگویی بین رینهولد مارتین استاد دانشگاه کلمبیا GSAPP و پاتریک شوماخر شریک دفتر معماری زاها حدید گشوده شد. در این زمان گفتمان آنها به جای بحث علمی بیشتر به سوی بهبود ناکارآمدی ها متمایل گردید، و پیرامون رابطه بین معماری و سیاست تغییر کرد. مارتین هر دو را به منزله ی پیوندی زدوده نشدنی می بینند. در حالی که شوماخر جداسازی صریحشان را ایده آلسازی می کند.
بحث آنها مربوط به زیباشناسی بصری طراحی پارامتریک نیست، بلکه سودمندی آن را در سیستم های سیاسی استدلال می کنند. این گفتمان به عنوان یک رویداد توسط برنامه ی سیاسی و زیباشناسی کال آرتز ارائه شد. مباحثه ی مارتین و شوماخر صریحاً پروژه های معماری منحصر به فرد را مورد بحث قرار دادند، اما بیشتر در جهت نظریه های مهم معماری مایل شدند. برای معرفی بحثشان هم مارتین و هم شوماخر مقاله هایشان را در رویکردشان به طراحی پارامتریک مطرح کردند.
مارتین یک زاویه ی تفکر تاریخی مربوط به پارامتریسیزم را در تئوری زبان شناختی و ساخت ما از سیستم های دستوری که ارتباط درست و اشتباه را به هم مرتبط می کرد، در نظر گرفته است. با توجه به طراحی براساس گرامر پارامترهای نوشته شده این بازخورد زیباشناسانه به سادگی بیانی از آن روش است. چیزی که مارتین به آن در قامت کاربردپذیری روش رجوع می کند. این قدرت یک کد نوشته شده دارد، که شرایط زیباشناسی معماری را به طور کامل دیکته می کند. و تعریف کاملی از معماری را ارائه می دهد. این برای مارتین "مشروعیت قدرت است". پس اگر سیاست ها بتواند عموماً به عنوان یک شبکه از سیستم های قدرت فهمیده شود، پس پارامتریسیزم مشخصاً در وضعی سیاسی قرار گرفته است.
شوماخر کسی که واژه ی پارامتریسیزم را ابداع کرد، و پیش از این انتقادی پر سرو صدا را به دنبال داشت. یک رهیافت بیشتر تفرقه انداز در تعریف این ژانر ارائه کرده است. او سیاست ها را به عنوان بهترین فرصت برای حرفه ای ها می بیند. و یقیناً برای مداخله ی معمارانه که صرفاً می تواند چیزهای بدتر را بسازد، مناسب نمی بیند. زیرا معماری قدرتی در تأثیرگزاری بر واقعیت های سیاسی ندارد، و صرفاً می تواند هژمونی را تقویت نماید، ولیکن نمی تواند همه چیز را حل و فصل کند.
زمانی که معماری شناور بودن بر خیال دموکراسی لیبرال را ممکن ساخت، یک " دپوی زباله ای " از فرم ها و سبک های متنوع در یک شهر که نهایتاً به ناخوانایی و ناهنجاری منتهی شد، تولید کرد. با نویز سفید شهرسازی ( در پردازش سیگنال نویز سفید به سیگنالی گفته می شود که در تابع چگالی توان آن توان به طور یکنواخت در همه ی فرکانس ها توزیع شده باشد، چنین نویزی هیچ شباهتی با نسخه ی تأخیر یافته اش ندارند، و تابع خود همبستگی آن به صورت تابع دلتای دیراک است). به منظور ثابت کردن این امر شوماخر یک برنامه ریزی خصوصی از سیستم شهرسازی استدلال می کند.
یک همکاری بازار آزاد محور بین شرکت های توسعه ی خصوصی و معماران. این همکاران پس از آن می توانند به طور مداوم طراحی پارامتریک خود را در بافت شهری با افزایش نظم و نهایتاً خوانایی بکار برند. در حالی که سیستم های خوانا که گفتگویی بسیار مبهم می باشد، اولین بار در غالب این سوال که"چه چیزی یک شهر را مناسب می سازد؟" مانوئل شواتزبرگ مطرح شد.این گفتگو حول بهبود ناکارآمدی ها بیان گردید. جایی که دو طرف می گویند: بله به اندازه ی کافی هر موضوع استدلالی را در مقطع زمانی پرسش و پاسخ ایجاد کردیم، تنها چیزی که صریحاً مشخص شد، یک شرمندگی عمومی از پارامتریسیزمِ شوماخر در قامت یک روش طراحی توتالیتر بود. به نظر می رسد آنچه بسیاری از مردم در این کنفرانس مشاهده کردند, فصاحت شوماخرِ دست پاچه بود.