در سال 1392 کتابی به فارسی برگردانده و توسط انتشارات رخداد نو به چاپ رسید تحت عنوان به ملاقات هایدگرـ خاطرات پیام اوری از جنگل سیاه، کتاب که شرحی است از تلاش فردریک دوتوارنیکی برای نزدیکی به هایدگر بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم، عملا تلاشی است ـ تا اندازه زیاد بی طرفانه ـ برای مواجه شدن با اساسی ترین پرسش زندگی سیاسی فیلسوف المانی؛ همکاری با نازی ها، کتاب به فرصتی تبدیل می شود برای توجیه چرایی این همکاری، اتووود پیش از این در نوشتاری تحت عنوان مدرسه هنر و معماری باوهاوس، مارتین هایدگر و اموزش به شیوه رایش سوم سعی کرد به نظر هایدگر در مورد اموزش نازی ها نزدیک شود و تا اندازه ای نگاه انتقادی هایدگر نسبت به اموزش به سبک نازی ها را از سر گذراند.
در بخش دوم کتاب فردریک دوتوارنیکی به گفت و گو با ژان بوفره نشسته است و در خلال این گفت و گوها نیز غالبا همین موضوع پیش کشیده شده، اتووود تلاش می کند با ارائه تکه هایی از این گفت و گوها نوع کنش مارتین هایدگر در قبال نازی ها را ـ البته از نظرگاه ژان بوفره ـ تبیین نماید، البته باید تاکید کرد که نگاه ژان بوفره عمیقا نگاهی توجیهی است و هیچ وجه انتقادی بدان راه ندارد، از این رو اتووود از بازتاب هر نوع بازخورد انتقادی دفاع می کند.
نازیسم در اروپا برای هایدگر چیزی نیست مگر سومین نمود پدیداری که پس از بلشویسم روسی و فاشیسم ایتالیایی، بعدها توتالیتاریسم نامیده شد. ناسیونالْ سوسیالیسم، ان گونه که وی ارام ارام شکل گیری ان را مشاهده می کند، یکی از صورت ها و یا یکی از پدیدارهای نهایی و غالب برخورد یا تصادم میان تکنولوژی در مرحله بسط سیاره ای ان با انسان دوران مدرن است، انسانی که در پایان فلسفه بدل به سوژه ای شده که جهان ابژه ای است برای او. برخلاف برخی ادعاهای دروغین، هایدگر هیچگاه در هیچ درس گفتاری نگفته است که ناسیونالْ سوسیالیسم، به عنوان سیستمی سیاسی، عظمت خاصی داشته، او گفته که عظمت ان هنوز ناواضح است و مربوط به ان چیزی است که در ان مخفی است، یعنی برخورد. هایدگر در این جا در پی اندیشیدن چیزی ذاتی تر است.