فضا قدرت است، در اختیار اوردن مکان و اشغال فضا به تصاحب قدرت ختم می شود، نه فقط از ان رو که امکان حضور بی واسطه و محض را فراهم می اورد، بلکه همچنین بدان سبب که امکان شنیدن شدن در حوزه عمومی را نیز پیش می کشد و به موازات چشم اندازهای نو و سیاق های نو برای اندیشیدن و عمل کردن را هم می افریند. جنبش هایی هم چون جنبش اشغال و بهار عربی نیز موید اهمیت اشغال کالبدی فضاهای نمادین در بافت های شهری هستند.
البته طرد از مکان یا ان چه شرلی اردنر حضور منفی negative presence می خواند نیز بر فضا تاثیر می گذارد، این بار اما به سبب نبودن به حاشیه رانده و مسکوت نگاه داشته شده گان، این لایه های اجتماعی با نبودشان بر فضا تاثیر می گذارند، ان ها با تخلیه و خالی سازی فضا از بدن هاشان و تولید فضای منفی به کنش سیاسی دست می زنند.
مقاله داعیه فضای عمومی؛ مادران میدان می [آرژانتین] نوشته سوزانا توره، عملا بر قدرت فضا هم در قامت پرداختی مملو از توده انسانی و هم در قامت ظرفی خالی از این توده تاکید می گذارد؛ مادران با در اختیار داشتن ماکت هایی از فرزندان ناپدیدشده شان به این کارکرد دوگانه دامن می زنند؛ حضور فیزیکی شان ها بدیلی است از حضور منفی فرزندانشان. حال انکه فضا به کنش خود ادامه می دهد.