تلاش های تئوریک ریچارد سِنِت قرابت بیشتری با ایده های میشل فوکو بر سکسوالیته دارد، این قرابت نه فقط در مقاله مشترکشان با عنوان سکسوالیته و انزوا که در فهمی وسیع تر نیز بروز یافته است، سِنِت موکد می شود که مطالعاتش در حوزه بدن انسان که به اوخر دهه 1970 برمی گردد با مطالعه میشل فوکو آغاز می شود، او همچنین یاداور می شود، تاثیر فیلسوف فرانسوی بر او در جای جای کتــــابش؛ بدن و سنگ (1994) نیز احساس می شود، او در این کتاب به کاوش بر تعامل میان بدن و شهر می نشیند.
سِنِت به واسطه مطالعه دو مجلد اخر تاریخ سکسوالیته و متاثر از منش متبلور در مرگ درد آور میشل فوکو، جایگاه درد را فراتر از براوردهای نظرورزانه ای در نظر می اورد که پیش از نگارش کتابِ بدن و سنگ تخمین زده بود. بر این سیاق و به واسطه تحلیل و اندیشیدن بر فوکو و حضور بدن در گفتمان فوکوست که غلظت مناسبات دو سویه میان دانش انسانی و هستی انسان در کتابی که ریچارد سِنِت بر محور زندگی شهری و تجربه جسمانی به رشته تحریر در می اورد، از اهمیت خاصی برخوردار می شود.