معماری ظرفی از فضاست و فضا مقوله ای در ارتباط با قدرت است. معماری در مقابل قدرت های هژمونیک رسمی، می تواند پتانسیل های غیررسمی قدرت را در دل خود فراهم کند. این ریز قدرت ها برای مردم و توسط مردم کشف می شوند زیرا همانطور که ریچارد سنت عنوان می کند:" مردم دلشان می خواهد حاکمان بفهمند آنها این اندازه اهمیت دارند که محل توجه قرار بگیرند. انسانها، مهم اند و می خواهند مهم بمانند." بنابراین مخاطب معماری، انسان ها هستند. بر این اساس معتقدم که معماری به عنوان شکل خاصی از آگاهی، دارای مسئولیت نسبت به دنیای پیرامون خود است و می باید زمینه ای را برای تجربیات فضامند انسانی فراهم کند. این تجربیات است که می تواند معماری را به یک عامل فرهنگی تبدیل کند. تجربیات انسانی غالبا در پتانسیل های پنهان فضا کشف می شوند، جایی که هانری لوفور از آن ها به عنوان " فضای اقتضایی" نام می برد. فضای اقتضایی یک سویه از فضاست که در کنار فضای سیطره که وجه ساختاری و رسمی فضاست می تواند ارتباط با انسان را برقرار کند.
ساختمان هایی برایم حائز اهمیت است که وجوه اقتضایی فضا در آن ها قابل کشف و ردیابی باشند. این وجوه از طریق عوامل زیر برایم مشخص می شوند:
- پاسخ دهی: معماری باید واکنشی باشد نسبت به شرایط محیطی و اجتماعی خود. این واکنش حاصل در نظر گرفتن عوامل و فاکتورهای مختلف است که بر شکل و نحوه قرارگیری ساختمان بر روی زمینه خود اثر می گذارد.
- انعطاف پذیری: معماری باید حالت آستانه ای داشته باشد تا بتواند خود را با شرایط متغیر زمانی تطبیق دهد. بر این اساس معماری باید رفتارهای مختلف را پیش بینی، زمانبندی و دسته بندی کند و تعادلی را میان عاملانی مانند مردم، طبیعت، جغرافیا و ارتباط مابین آن ها برقرار سازد.
- عملگرایی: معماری یک فعالیت عینی است که تلاش می کند با ساختار دهی به قطعاتی از گذشته و حال، چارچوب بهتری را برای زندگی معاصر پیشنهاد کند.
ساختارهای سازماندهنده اصفهان، این شهر را تبدیل به شهری فرهنگی و در خدمت مردم کرده است. برای مثال پل خواجو، ساختمانی است که لایه های مختلفی از تجربیات انسانی را می توان در آن کشف کرد. این پل علاوه بر کارکرد بنیادین خود به عنوان عامل ارتباطی میان دو سمت، از طریق تمهیدات فضایی توانسته بین دو جریان حرکتی، یعنی جریان مردم بر روی پل و جریان آب زیرین آن پیوند برقرار کند. این فضامندی باعث شده تا در طی زمان، بر اساس شرایط متغیر اجتماعی، کارکردهای متنوعی از این پل تجربه شود. نحوه قرار گیری این ساختار، توجه به جغرافیا و عدم انقطاع جریان و شبکه شهری را نشان می دهد. لایه ها و برش های مختلف این پل ارتباطات و تجربیات متکثری از حرکت و تجمع را برای مردم برقرار می کند. علاوه بر این که به عنوان یک مفصل شهری عمل می کند، تبدیل به خاطره و تصویری در ذهن ما نیز شده است. از این حیث، اصفهان همواره یک نمونه درخشان از کشف و استخراج عوامل ارتباطی برای معماری امروزمان است.
کلیدواژه ها: ریچارد سنت. هانری لوفور. پل خواجو.