اگر استاد محمدرضا اصفهانی توانسته روایت متفاوتی از مسجد در اصفهان ارائه کند، رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف هم توانسته اند روایت جدیدی از مسجد در تهران ارائه نماید. اگر آن مسجد یکی از شاهکارهای دوره صفویه است، این مسجد هم، چنانچه به سلامت افتتاح شود، از برجسته ترین آثار امروز ایران خواهد بود.
از وقتی که طرح این بنا را در سایت شرکت حرکت سیال دیده ام، تا زمانی که به دیدار بنای ساخته شده اش شتافتم، همواره در ذهنم آن را با مسجد شیخ لطف الله مقایسه می نمایم. یک از مهمترین وجوه تشابه آنها، همخوانی با زمینه است. مسجد شیخ لطف اله به علت قرار گیری در مجاورت مسجد امام اصفهان و کاخ عالی قاپو، در آن بستر خودنمایی نکرده و بصورت حداقلی پدیدار شده است و در همین راستا مناره هم ندارد. و این دو مورد هم از مهمترین ویژگی های مسجد ولیعصر است که در مقابل بنای تئاتر شهر ابراز وجود نکرده و به خط آسمان پیرامون احترام گذاشته است و مناره هم ندارد. ضمنا در اثر انتخاب مصالح نما از سیمان شسته با شیارهای افقی، پیوند هوشمندانه ای با نمای بناهای پیرامون برقرار نموده است. باز هم ضمنا هر دو بنا در ارتباط با یک فضای شهری عمومی مهم هستند، یکی با میدان نقش جهان و دیگری با محوطه ی تئاتر شهر و پارک دانشجو در ارتباط اند و هر دو فاقد حیاط مرکزی هستند و با توجه به سنت عبادتگاه سازی در طول تاریخ، هر دو بنا درونگرا هستند.
وجه تشابه دیگر، نحوه ی سازماندهی گنبد است. هر دو بنا دارای گنبد های نامتعارف هستند، گنبد شیخ لطف اله با عدم قرارگیری اش در محور تقارن ایوان ورودی، ساختارهای متقارن زمان خود را برهم زده است، و گنبد مسجد ولیعصر بصورت مورف شده به سطح شیبدار بدنه متصل شده است و با ارائه ی نوع جدیدی از گنبد در راستای نوآوری و روح زمانه قدم برداشته است. از این ها گذشته در هر دو گنبد، نوارهای نور از حفره های زیر گنبد به درون می تابند و فضایی معنوی برای عبادت ایجاد می کنند. گویی سنت ورود نور از روزنه ی زیر سقف در مهرابه های ایران باستان، تا مسجد شیخ لطف اله و پس از آن در مسجد ولیعصر به حیات خود ادامه داده است و در هر بنا با توجه به تکنولوژی زمانه بازآفرینی شده است و رعایت این وجه از سنت معماری است که آنرا واجد ارزش می کند، سنت به مثابه ی ارزشهایی که با توجه به روح دوران در هر دوره بازآفرینی می شوند و تکرار و تقلید نمی شوند.
وجه تشابه دیگر، روش سازماندهی سیرکولاسیون و نحوه ی ورود به شبستان است. در هر دو مسجد باید مسیری را پیمود و سپس یکصد و هشتاد درجه برگشت تا به شبستان رسید. در شیخ لطف اله از راهرو نسبتا تاریکی می گذریم، و در مسجد ولیعصر از سرسرایی با نوارهای نوری که از سقف به درون رخنه می کنند. همچنین هر دو دارای تناسبات انسانی هستند و از عظمت گرایی رایج در مساجد معاصر و بخصوص سنت کلیسا سازی دوره گوتیک، که در راستای تحقیر انسان بودند، پرهیز نموده اند.
در پایان با تاکید بر وجوه پیشرو (آوانگارد) این دو بنا که هر یک فراتر از معیارهای رایج زمانه ی خود گام برداشته اند، به این جمله ی مایک کلی، اشاره می کنم که "هویت تولید کردنی است، پیدا کردنی نیست." همانگونه که پردیس سینما ملت امروز جزئی از هویت معماری امروز ما است، این مسجد هم در آینده جزئی از هویت معماری ما خواهد بود. در خاتمه باید اشاره کرد که استاد محمدرضا اصفهانی به احتمال زیاد بر اجرای مسجد شیخ لطف اله بطور دقیق نظارت داشته، اما متاسفانه شرکت حرکت سیال قرارداد نظارت مسجد ولیعصر را نداشته است!
کلیدواژه: محمدرضا اصفهانی. رضا دانشمیر. کاترین اسپریدونف. مسجد شیخ لطف الله. میدان نقش جهان. تئاتر شهر. گوتیک. مایک کلی. پردیس سینما ملت