از همه جا پیداست. گویی نماد اصلی شهر است. از زمانی که سر برآورده همه نگاهها را به خود دوخته است. معبدی در شهر هزار رنگ بارسلونا چنان رخ مینماید که در سرتاسر جهان بنایی یارای رقابت با آن را ندارد. باشکوه و به غایت شگفت: ساگرادا فاملیا.
ساگرادا فاملیا یا کلیسای خانواده مقدس با وجود آنکه در گوشهای از بارسلون قرار گرفته، به گونهای سایه خود را بر تمام شهرافکنده که امروزه چشم انداز پایتخت کاتولونیا بدون حضور آن ناممکن است. منارههای گوتیک سر به فلک کشیده و متفاوت کلیسا توانسته بر آسمان شهر خطی نو بزند. این بنای باشکوه علاوه بر حضور موثر و بجا به عنوان نشانه در ساختار شهر، واجد نمایی قابل ستایش و بیهمتا برای مکانی مقدس بوده است. تزئینات بازیگوشانه و هیجان انگیز، مجسمههای شگفت و گوناگون در کنار منارههای مرتفع و متعدد، حس و حالی بیمانند برای این بنا به ارمغان آورده است. گائودی در فضای داخلی کلیسا نیز به شکل اعجاب انگیزی دست به تلفیق تزئینات و نور زده است. کافی است به هنگام حرکت درون فضا سر خود را بالا بیآورید تا با آسمانی رویایی روبرو شوید: ستونهای در هم تنیده، تزئینات جذاب و بازی مهیج نور...
متن بالا ستایشنامهای است برای یکی از دوست داشتنیترین بناهای معماری دنیا. گائودی نازنین و ساگرادا فاملیا همیشه تا آنجایی برای من قابل احترام و رشک برانگیز بودهاند که به خود قول داده بودم روزی جایی که مجالی بود ستایشنامهای برای این بنا و رشک نامهای برای لذتی که معمار از طرح و ساخت آن برده است بنویسم. خب روز موعود فرا رسید: تماس تلفنی و پیشنهاد معرفی بنای مورد علاقه برای یک ویژهنامه. باید بیمعطلی به سراغ معبد شکوهمند گائودی میرفتم اما هرچه با خود کلنجار رفتم دیدم با همه علاقهام به آن، امروز نوع دیگری از معماری برایم جذاب شده است. ای کاش این سوال در گذشته از من پرسیده میشد تا با آب و تاب بیشتری از ساگرادای با شکوه حرف بزنم و حس و حال وصف ناپذیرش را به تصویر بکشم. اما امروز خود این سوال و معیارهای پاسخ به آن برایم رنگ دیگری دارد. پس تصمیم گرفتم ابتدا به احترام گذشته و علاقه خودم چند خطی برای آن شاهکار هیجان انگیز بنویسم و سپس از امروز بگویم.
اما امروز. امروز شاهکار از آب درآمدن بنایی کوچک، ساده و کم هزینه بیشتر جذبم میکند. امروز بیش از آنکه به دنبال هیجان در یک بنا باشم به دنبال دلنشین بودن فضای آن هستم. به گمانم موفق بودن طرح در برآوردن نیازهای مخاطبان، عملکرد آن و یکدست و زیبا از کار درآمدنش در عین حفظ منطق مالی اثر و مرتبط با زمینه بودنش است، فرمهای شگفت و تزئینات مهیج به این اندازه جذاب نیستند.
شاید بنای مورد علاقه من بجای یک کلیسای عظیم و یادمانی بزرگ در شهری مهم، عبادتگاهی کوچک و ساده در حاشیه شهر و یا در روستایی باشد که به درستی برای آن فضا و مردمانش طراحی شده است. بنایی کوچک و البته بازهم باشکوه که اینبار شکوهش برگرفته از خضوعی است که در برابر طبیعت اطراف و ساکنینش دارد. بنایی با مصالح آشنا و فرمی ساده که تنها تغییر فرمی آن، کشیده شدن فضای ورودی برای نزدیکتر شدن به گذر و قرار گرفتن در مسیر حرکت مردم است تا با فروتنی به آنان خوشآمد بگوید. کلیسایی که بجای به رخ کشیدن خود و تزئینات فراوانش، مخاطب را به آرامی در آغوش میگیرد و با سادگی شگفتی آورش فضا را برای عبادت وی از هر چیزی، حتی خودش، تهی میکند. این بنا برای چنین کاری فرم بیپایان بیضی را از دوران باروک وام میگیرد، تزئینات را به حداقل میرساند و تنها به تکرار ریتم عمودی ستونهای چوبی اکتفا میکند...
امروز چنین بنایی برایم جذاب و قابل احترام است. بنایی که با همه سادگیاش پایانی برای شکوه آن در ذهنم متصور نیستم. باشکوه و به غایت فروتن: نمازخانه سنت بندیکت، اثر پیتر زومتور، بهسال 1988.
کلیدواژه ها: بارسلونا. ساگرادا فامیلیا (و این خبر). انتونی گائودی. باروک. نمازخانه سنت بندیکت. پیتر زومتور