شهرِ جهانِ محبوسْ پیشْ اورده ایست برای فهم تصنعی و تولید سریع نظریه ها، تفاسیر، ساختارهای ذهنی، پیش طرح ها و تاثیرات ان ها بر جهان. شهرِ جهانِ محبوسْ پایتخت ایگو Ego ست، جایی که علم، هنر، شعر و فرم های جنون تحت شمول شرایطی ایده ال بر ابداع، تخریب و بازآفرینی جهان واقعیت محسوس و پدیداری phenomenal reality با یکدیگر در رقابت اند.
هر پرداخت برامده از علم و جنون قطعه ای مخصوص به خود دارد. بر هر قطعه یک پایه با هویت مشخص سوار شده است، پایه ای ساخته شده از سنگ سنگین جلا یافته. به منظور تسهیل و تحریک کنش نظرورزانه، این پایه ها ـ این لابراتوآرهای ایده ئولوژیک ـ با هدف به تعلیق اوردن قوانین ناخواسته و حقایق غیرقابل انکار برای خلق شرایط کالبدی ناموجود تجهیز و اراسته شده اند. هر کدام از این بلوک های متجسد گرانیتی که برخی شان بازنمودی اند از اندام و جوارح پدیده های کامل و قاطع و برخی دیگر نمایشی اند از سازه های نرم یا پیش انگاره های تجربی و پیشنهادهای خلسه اور، بر اساس فلسفه وجودی شان، این حق را برای خود قائل هستند تا به صورت نامحدود به سمت بهشت برین بسط یابند.
تغیــــــیرات در این خط اسمان ایده ئولوژیک سریع و ممتد است؛ خط اسمانی که مالامال از شعف و تب اخلاقی یا خودارضایی فکری است.
سقوط هر یک از این برج ها به دو مــــعناست: یا شکست و رها کردن ایده ال ها یا تجربه یک شعف بصری و یک انزال فکری و نظری:
رسیدن به یک نظریه که کار می کند.
ساری و جاری بودن مفهوم شیدایی.
دروغی که به حقیقت می پیوندد.
خوابی که نمی توان از ان برخاست.
در این لحظات است که هدف جهان محبوس ـ جهانی که در مرکز شهر معلق شده است ـ اشکار می گردد: همْ کناری تمام این نهادها ـ که از جهان تغذیه می کنند ـ یک انکوباتور عظیم از خود جهان فراهم می اورد.
از طریق تفکر مهذون feverish thinking ما بر برج ها، جهان سنگین می شود. دمایش ارام ارام افزایش می یاید. با این حال و علی رغم تحمل تحقیرامیزترین شکست ها، بارداری نامحدودش همچنان ادامه خواهد یافت.