ماریانو گومز لوکه و دانیل ایبانز: نوشته های شما اعصاب حیاتی ما
معماران را تحریک می کند. نوشته های ها شما تلاش هایی تاثیرگذارند برای فهم
دینامیسم سرمایه داری از بعد فضایی. تلاش های تئوریک شما دعوتی است برای تجربه انتقادی
قدرت های خیالی مان و به موازات فراخوانی است برای عمل و یافتن راهی برای تبدیل
این قدرت ها و توان های خیالی به قلمروی فرم های فضاییْ اجتماعی سازمانی ای که می
توانند تمام انچه به واسطه ماشین سرمایه مقرر، تعریف و عینیت یافته است را به چالش
گیرند.
شما به عنوان دیوید هاروی می توانید کمی درباره رابطه شخصی تان با
دیسیپلین های طراحی بگویید، در اخرین کتابتان راه های جهان می نویسید:"به
عنوان یک شهرساز، پرسش کلی معماری و نقش برنامه ریزی را هیچگاه از نظر دور نداشتم."
می توانید بیشتر برایمان توضیح دهید؟
دیوید هاروی: همیشه به مسئله تولید فضا علاقه داشته ام و سال های
مدیدی است که در موردش می نویسم. این گفتمان تاریخ بلندی دارد، برخی فکر می کنند
که این اصطلاح با هنری لوفور و کتاب تولید فضایش (1974) رقم خورد و وارد گفتمان
معماری گردید، اما این طور نیست. در واقع بسیاری از برنامه ریزان شهری همچون جان
فریدمن از دهه 1960 و به موازات تلاش های فکری لوفور برنامه ریزی را با تولید فضا
گره زذند.
حالت های فضایی spatiality برای من معنای غنی ای دارد و متشکله ایست از سه گونه فضایی:
فضاهای نسبی realative spaces [به عاریه از آینشتین]، فضاهای رابطه دار relational spaces [به
عاریه از لایبنیتس] و فضاهای مطلق. این تفاوت های ظریف در فهم رابطه قوی تری که
برقوام ان ها اشیا بر زمین شکل می گیرند بی نهایت اهمیت دارند.
تمام این فضاهای نسبیِ شهرها به طور ثابت در حال تولید و بازتولیدند، تمام این
فضاها بعدی نمادین دارند، نسبت مندی relationality و عمق معنایی این فضاها بسی بیشتر از تبرز
فیزیکی physical manifestation شان اهمیت دارد. بسیاری از این فضاهای نمادین قدرتی
برابر یک مرکزیت متقن و تاثیرگذار را دارا می باشند، قدرتی که ما از بعد سیاسی در
میدان تحریرِ قاهره و جنبش اشغال نیویورک تجربه کرده ایم، من به شدت شیفته این نحو
تبرزها هستم و البته مردمی که دیوارها را می سازند؛ مهندسین و معماران.