برای من ترسیمات فرا واقعی معماران، بعضا نقاشان
و مجسمه سازان بسیار خیال برانگیز و الهام بخش هستند. خاصیتی غیر مادی، رمز آلود و
دور از دسترس در دنیای این ترسیمات است که آنها را محکوم می کند ناگزیر فراتر از واقعیت باقی بمانند. پل ها و پله کان های تو در تو در ترسیمات "پیرانتزی"، که درون
هم می پیچند و بالا میروند، در نقاطی قطع می شوند، ناتمام می مانند و به جایی نمی رسند،
مخروط های وارونه و غول پیکر در شهر خیالی
"اینترا پولیس"، آلترناتیو جسورانه ای که "والتر یوناس" در
مقابله با روش های سنتی توسعه شهرها، خلق می کند. هرم های شکسته "هاگ فرریس" با لبه های تیز و بلندی که اوج می گرند و
آسمان را می شکافند. ردیف برج هایی که مثل لانه موریانه ها سر از زمین بیرون می
آورند و تصویری متفاوت برای نیویورک دهه سی پیشنهاد می کنند. توده هایی با مقیاس
های تکان دهنده در ترسیماتی که زبان
معماریشان هنوز تازه است. ایده ها و فضاهایی که در زمان و مکانی مشخص زاییده شده و
آزاد شده اند تا در زمان ها و مکان ها ی
دیگری بارها تعبیر شوند و تفاسیر متفاوتی از نطفه شان دوباره متولد شود.
پله کانهایی که " پیرانزی" در قرن
هجدهم تخیل و تصویر می کند، بعد از دوقرن دوباره
در آثار موریس اشر متولد می شوند.
ترسیمات سیاه و سفید "فرریس" از شهر با مقیاس های وهم انگیز بعد ها مبنای فضا سازی فیلم های علمیْ تخیلی
امریکایی و شهر "گاتام" در
انیمیشن بتمن قرار می گیرد. شهری با ساختمان های غول آسا و پل هایی معلق بر فراز
خیابان ها، آنچه که فرریس در اوایل قرن
بیستم در کتاب مشهورش متروپولیس فردا به
تصویر کشیده و امروز تاثیر فضایی اش را در
شهرهایی مثل هنگ کنگ می بینیم و نهایتا تاثیر فرم های مخروطی شکل "والتر
یوناس" که بعد از چندین دهه در متا پروژه بهرام شیردل برای مرکز تفریحی جزیره
کیش دیده می شود. مخروطهای وارونه ای که به صورت لایه هایی از دوایر متحدالمرکز
روی هم ســـــوار میشوند و مسیرهایی که به دور این مخروط ها می پیچند و آنها را به هم متصل می کنند.
به طور کلی دلایل بسیاری برای ساخته نشدن پروژه
های معماری به ویژه ایده های آوانگارد وجود دارد در حالیکه دلایل برای تحقق این
ایده ها اغلب کافی نیست. اما من اینجا
مشخصا از متا پروژه هایی یاد کردم که چندان میل به ساخته شدن در نطفه شان وجود
نداشته و با انگیزه های دیگری خلق شده اند
. ساخته شدن یک قید است و نهایتا منجر به منفعت می شود. در حالیکه خلاقیت یک امر
آزاد است و نمی توان آن را با هیچ قیدی منجمله مقصود و منفعت محدود کرد. خلاقیت
آزاد نمی تواند به نفع مستقیم مرتبط باشد به همین علت هدف بسیاری از ایده ها و
ترسیمات معماران در واقع خود ترسیمات هستند که با ایده آلهای دیگری جز ساخته شدن بوجود آمده
اند.
بسیاری از ایده ها صرفا طرح مساله اند . آنچه آرکیگرام در واکینگ سیتی پیشنهاد می کند و یا ایسوزاکی از شهر به مثابه ابری بر فراز آسمان تصور میکند و یا آنچه در سر متابولیست ها می گذشت چطور میتوانست
ساخته شود؟ و البته این الگوها بر فضا
سازی شهرها در دوره های بعدی تاثیر گذار بودند. در روسیه میانه دهه هفتاد، دورانی
که هیچ پروژه رادیکالی پذیرفته نبود و
ساختمانهای کسالت آور یکی بعد از دیگری ساخته می شدند ترسیمات انتقادی، آلترناتیوی برای مبارزه و
تغییر شرایط محسوب می شدند، ترسیماتی که هدف
اصلی شان نقد شرایط موجود بود. از این رو طرح های اعتراضی "برودسکی و یوتکین"،
که به معماری کاغذی موسوم بود، شاید بیش از ساختمانهای مارکسیستی شوروی سابق در
فرهنگ و تاریخ معماری نقش داشته اند.
در میان معمارانی که فضاهای فرا واقعی را ترسیم کرده اند، آنتونی گائودی کسی
است که این ترسیمات را ساخته است. گائودی در بارسلونا با پروژه ساگرادا فامیلیا میان
واقعیت و تخیل رابطه برقرار می کند. در این جا می خواهم به عنوان یک انتخاب به پروژه ای از گائودی
اشاره کنم که هیچوقت به واقعیت تبدیل نشد. پروژه ای که به سال 1908 برای منهتن
نیویورک طراحی شد، شهری که آسمانخراش ها و فضاهایش برای بسیاری از مردم در مرز
میان واقعیت و تخیل قرار دارد. این پروژه علی رغم اینکه به مقصود ساخته شدن طراحی
شده بود همچنان ژن متا پروژه بودن را با خود حمل می کرد و نهایتا اجرا نشد. پروژه ای که، مشخصا، بر
تیپولوژی بلند مرتبه های بعد از خودش تاثیر گذاشت. کارفرمای گائودی در این پروژه دو
تاجر امریکایی بودند که در جستجوی نوع
متفاوتی از معماری نسبت به آنچه در نیویورک آن زمان ساخته می شد برای ملاقات با
گائودی به اسپانیا رفتند و طراحی هتلی بلندمرتبه را به او سفارش دادند. معماری که
مدرنیسم کاتالانی اش زبانی کاملا متفاوت با زبان معماری ساختمانهای آن روز نیویورک
داشت.
در تصویری که امروز از کلاژ طرح گائودی بر خط
آسمان نیویورک در دست است، این تفاوت در بیان فضایی و شکلی مشخصا دیده می شود. هتل
پیشنهادی گائودی متشکل از یک فرم مخروطی شکل مرکزی بود که 360 متر ارتفاع می گرفت
و فرم های مخروطی شکل کوتاهتری که با کشیدگی های مختلف فرم مرکزی را احاطه می کردند.
گائودی از خانواده ای از فرم های نامانوس استفاده کرده بود که در معماری نیویورک
سابقه نداشت و در صورت ساخته شدن این ساختمان می توانست خط آسمان شهر نیویورک را
تلطیف کند و منظره را به صورت دراماتیکی تحت تاثیر قرار دهد. این هتل به عنوان
بلندترین ساختمان، طبیعتا برای طبقه ثروتمند و الیت نیویورک طراحی شده بود و شامل
شش طبقه رستوران، سالن تاتر، سالن سخنرانی و گالری های متعدد و سوئیت های پر خرج برای مهمانان می شد. بر فراز ساختمان فضای کروی به شکل ستاره قرار
داشت، فضایی که برای دیدن منظره کامل شهر طراحی شده بود. نقشه های معدودی از این ساختمان در دست است و
داستانهای مختلفی به عنوان دلیل ساخته نشدن این پروژه گفته می شود. بعضی می گویند
دلیل توقف پروژه بیماری گائودی در سال 1909 بوده و گروهی معتقدند عقاید گائودی با
ایده های سرمایه داری کارفرما جور در نمی آمد. اما به نظر می رسد که اولا طرح به
لحاظ تکنولوزی ساخت با روح زمان مطابق نبود به این مفهوم که معماری گائودی جلوتر
از دانش مهندسی و علوم مرتبط به معماری حرکت می کرد و از طرفی جامعه سرمایه داری امریکا بلوغ هنری لازم برای پذیرش طرحی تا
این حد متمایز را نداشت.
به هر ترتیب این پروژه هرگز فراموش نشد. از آنجا
که پروژه در محل فعلی برج های تجارت جهانی نیویورک طراحی شده بود، در سال 2003 جمعی
از معماران اسپانیایی طرح گائودی را برای مسابقه مرکز تجارت جهانی ارسال کردند. در
سال 2010 طرح این ساختمان که هنوز پیشرو بود، در یک فیلم علمی تخیلی شبیه سازی شد و
اما به عقیده من اهمیت این پروژه در تشخیص مقیاس و استفاده جسورانه و آزادانه
معمار از خانواده فرم هایی است که تا آن روز در طراحی بلند مرتبه ها تجربه نشده
بودند. گائودی قابلیت بالای این فرم ها را برای تبدیل شدن به لند مارک شناسایی کرد. پروژه منهتن فرم های
مخروطی شکل عظیمی را توصیه می کرد که بعدها تاثیر زیادی بر تیپولوژی بلند مرتبه ها
گذاشتند. نمونه مشخص این تاثیرات، در برج اگبر اثر ژان نول و برج نورمن فاستر در لندن مشهود است.