فیلیس لمبرت؛ دختر یکی از بنیانگذاران شرکت سیگرام؛ ساموئل
برونفمان، در سال 1954، وقتی 27 سال بیشتر نداشت، از طرف پدرش مامور پیدا کردن
معماری شد که بتواند ساختمان سیگرام در پارک اونیوی نیویورک را طراحی و اجرا
نماید، او نهایتا میس ون دروهه را انتخاب کرد، مابقی، انگونه که او در مصاحبه با
سردبیر متروپلیس؛ پل ماکوفسکی بدان اشاره می کند، تاریخ است.
چگونه لیست معمارانی که فکر می کردید می توانند پروژه را به
اتمام برسانند نهایی کردید?
در کتاب در مورد ملاقات به ارو سارینن در خانه شیشه ای
فیلیپ جانسون نوشته ام. او پیشنهاد کرد لیستی از معماران در سه دسته تهیه کنیم: ان
هایی که می توانند اما نبایستی کار را بهشان سپرد، ان هایی که می توان کار را بدان
ها سپرد اما نمی توانند پروژه را به سرانجام برسانند، ان هایی که هم می توان کار را
به ان ها سپرد هم از عهده اش برمی ایند. هریسون و آبراموویتس و اس اُ اِم در زمره
معمارانی بودند که می توانستند کار را به انجام برسانند، اما ما تمایلی به این کار
نداشتیم، معماران جوانتری همچون مارسل بروئر، پل رودولف، مینورو یامازاکی و آی.
ام. پِی در میان معمارانی بودند که می توانستیم لحاظشان کنیم، اما در عمل نمی
توانستند بر پیچیدگی های پروژه فائق بیایند؛ هیچکدام از ان ها تا ان لحظه پروژه
های بزرگ مقیاس را به پایان نرسانده بودند.
نظرتان در مورد خود ارو سارینن چه بود؟
هیچ بحثی با فیلیپ جانسون و ارو سارینن در مورد طراحی و اجرای پروژه نکردیم، چرا
که ان ها طرف مشورت من برای تهیه لیست بودند. نمی توانستم به خود ان ها پیشنهاد
دهم. البته ارو سارینن در ان مقطع با هر معیاری معماری جوان به حساب می امد که
تاکنون هیچ پروژه بلندی طراحی نکرده بود.
فرانک لوید رایت چه! ایا او در لیست بود؟
نه هیچ وقت گزاره جدی ای نبود. عمومی من آلن، نسبت به پدرم از روابط عمومی بهتری
برخوردار بود، او یکی از مدیران ارشد سیگرام را می شناخت که همسرش؛ دختر فرانک
لوید رایت بود. نهایتا رایت نامه ای به عموی من نوشت و در ان به درستی اشاره کرد
که پدرم با حضور او در پروژه مشکل دارد و واقعا هم همین طور بود، پدرم نسبت به طرح
پیشنهادی رایت برای یک ساختمان صد طبقه شک عمیقی داشت.
وقتی که لیست داشت نهایی می شد، چگونه میان لوکوربوزیه و میس ون دروهه دست به انتخاب
زدید؟
من هیچ وقت لوکوربوزیه را ندیدم. من فقط به این گزاره فکر کردم که لوکوربوزیه با
علاقه اش به بتن و ساختمان های به شدت مجسمه وار، نمی تواند معمار مناسبی برای پارکْ
اونیو باشد، فکر می کردم تاثیر خوبی در انجا نخواهد داشت.
چه چیزی در کارهای میس ون دروهه توجهت را جلب کرده بود؟
من برای ملاقات میس به شیکاگو رفتم و البته محوطه موسسه تکنولوژی ایلینویز و
ساختمان هایش را هم دیدم. من با تمام معماران در دفاترشان ملاقات کردم، البته راه
دیگری هم وجود نداشت، همه جا صحبت از میس ون دروهه بود، همه ی ان ها می گفتند:"من
این پروژه را متفاوت از میس انجام می دهم." او آپارتمان های لیک شور درایو
860-880 را به اتمام رسانده بود، ساختمان هایی ساده، سترگ، قدرتمند و البته فروتن.
ساختمان ها بی نهایت تاثیرگذار بودند و خود میس هم خیلی دوستشان داشت. من خیلی با مردم حرف می زدم و می پرسیدم به نظرتان چه کسی باید طراح این پروژه باشد،
وقتی اسم لوکوربوزیه را می اوردم، همه می گفتند "همان گندی
که به ساختمان سازمان ملل زد را اینجا هم تکرار خواهد کرد." یا به نکته ی
دیگری اشاره می کردند:"چارچوب های قراردادی و سیستم ساخت و ساز اینجا را نمی
شناسد."
جالب این جاست که وقتی از میس در مورد لوکوربوزیه پرسیدم، گفت:"او هنرمند بی
نظیری است و البته که می تواند این پروژه را به سرانجام رساند." میس انسان
عمیقا سخاوتمندی بود. من فکر می کنم میس معمار بی نهایت بزرگی است چرا که هیچ وقت
نپرسید:"ساختمان بایستی چه شکلی باشد؟" مسئله او همیشه "چیستی
جامعه ما و مسائل مبتلا به ان بود." او باور داشت:"ما جامعه ای
تکنولوژیک و اقتصادی هستیم، بنابراین مسئله این است که برای یک چنین جامعه ای
بایستی چگونه بسازیم؟" او می گفت، ما بایستی به این پرسش ها پاسخ دهیم.
وقتی پروژه به پایان رسید، هیچگاه پدرتان از شما تشکر کرد؟
او امد و من را بر زانوهایش نشاند و گفت کار خیلی خوب شده است. این را می توانستیم
در چشمانش ببینیم. او ادم خیلی پرحرارتی نبود، درست مثل میس، اما وقتی از سیگرام
حرف می زد کاملا می توانستی متوجه تفاخری که در بیانش بود بشوی.