رینر بَنْهام
در فصل های مختلف کتاب چهار اکولوژی لس
آنجلس به نوعی از تاریخنگاری معماری دست می یابد که در
قالب ان محیط مصنوع لس آنجلس به نحوی مورد بررسی قرار می گیرد که تا پیش از این
مورد بررسی قرار نگرفته است. او با نگاهی تازه مزه های عوامانه و نبوغ صنعتی شهر
را با حالات سنتی تر ساختمان های مسکونی و تجاری در هم می امیزد و از درون شهری که
می توان از یک بزرگراه به بزرگراه دیگرش با بی تفاوتی عبور کرد چهار اکولوژی
استخراج می کند: زمین های مسطح، شهرهای
ساحلی (حومه های شهری)، بزرگراه ها (اتوپیا) و تپه های تقریبا مسطح. این شهر مبتنی
بر حرکت بنهام را مشعوف می سازد و ان را به عنوان آینده ای پساشهری تعریف می کند،
آینده ای که تقریبا یک دهه پیش از ساخت اولین نسخه فیلم بلید رانر(1982) به عنوان فیلمی که در مدیوم سینما ما را
وارد آینده پساشهری می کند درون گفتمان معماری شکل می گیرد.
هدف کتاب ارائه ی شخصیتی چند مرکزی از لس آنجلس و تاکید بر پویایی و
غیررسمی بودن آن است. شهری که وقتی از قدیمی ترین یادمان به جدیدترین ان در قالب
سفری کوتاه عبور می کنیم به راحتی ما را غافلگیر می کند. نکته ای که بنهام در فصل اول
کتاب بدان اشاره می کند بارزه همْ زمانی شهر است: تقریبا تمام اجزای این شهر غول پیکر
همْ زمان رشد کرده اند و تمامشان به لحاظ ارزش و فهم از زمان با هم مساوی هستند و البته
به شکلی کاملا مساوی قابل دسترس.
نکته دیگری که او بدان اشاره می کند سیستم بزرگراه های ویژه ی لس آنجلس است،
فراسازه ایی که می توان یکی از شاهکارهای انسان تلقیش کرد. یک اثر بی نهایت بزرگ هنری،
یک هنرِ زمینی که به لحاظ ارزشگذاری هم تراز و هم سنگ
معماری است، گویی ما در استانه ای محیرالعقول قرار داریم، جایی که معماری تحت شمول
منظر زیرساختی شهر تعریف جدیدی به خود می گیرد.