احتمالا لوکوربوزیه اول بار در سال 1929 در قالب پرتوتایپ
هایی که برای خانه های لوشخ طراحی کرد، حین تدوین ایده ی استراتژیک "دومین
عصر ماشین"، به ترکیب تکنولوژی های معاصر و بومی برای یافت سودمندی و زیبایی اندیشید.
اما این تمایل به بدویت و پیشرفت توامان اول بار در طاق ها و سامان دهی فضایی
ویلای آخر هفته ی کوچکی که در سال 1935 طراحی کرد رخ نشان داد؛ ویلا هِـنْفـِـل. طاق
هایی که در این خانه به منصه ظهور رسیدند، برایندی است از منابعی متعدد؛ فرم های
معلق و آویخته گائودی، توصیفاتی که ژان دیولافوی از ایران باستان در کتاب هایش
اورده و البته قالب های فضایی ای که خود لوکوربوزیه در پروتوتایپ هایی که برای
خانه های مونول به سال 1919 طراحی کرده بود.
کارفرمای پروژه یک مدیر بانکی بود و خانه را برای استفاده شخصی خودش می خواست و
عملا دوست داشت اخر هفته هایش را در ان بگذراند، آسایش و آرامش و امنیت و تامین
حریم خصوصی مولفه های اساسی شکل گیری ایده های کارکردی و فضایی پروژه هستند، جز
این ها پروژه تحت تاثیر عقبه حرفه ای لوکوربوزیه در مواجهه با موقعیت های روستایی
نیز قرار دارد؛ استفاده از مصالح بومی و قطعات پیشْ ساخته که در یک چنین فضایی هم
منطق اقتصادی دارد و هم نوعا بخشی از روحیات منطقه ای را متبلور می سازد، از این
پسزمینه حرفه ای برمی اید.
البته خانه موضعی نسبتا انتقادی به بستر فرهنگی ای که غالب ویلاهای ان مقطع زمانی
حوالی پاریس از ان تبعیت می کردند نیز اتخاذ می کند، شباهت های خانه با انبارهای
روستایی و انبارهای صنعتی، بدیلی اند بر ایده سکونت بورژوازیی که در خانه های کنار
هم حومه شهری متبلور می شدند.
طاق ها عملا به سرپناهی غارگونه شباهت دارند که
هم محصول زمانه ی مدرن اند و هم پاسخی اند به کنج عزلت خواهی پر زرق و برق
کارفرمای پروژه. تصاویری که از ساختمان موجود است نشان از پایان کار بی نهایت ظریف
و کم و عیب و نقصی دارد که به فضایی منجر شده گشوده رو به باغ. از داخل، خانه
رابطه ای قوی با چشم انداز عمیقا خصوصی ای برقرار می کند که به خانه ای بدوی در
فضایی بهشت مانند منتج شده است.
لوکوربوزیه بیست سال بعد توانست تمامی این
تمهیدات را در خانه ژائول به حد اعلای بلوغ حرفه ای برساند. پروژه ای که در انتهای
دوران حرفه ای لوکوربوزیه نقطه عطفی تاثیرگذار از تعامل با فضا و مصالح را تصویر
می کند.