بهترین
امید ما برای جامعه در زمان سوء عملکرد ملی، بر کنش شهرها و مناطق متروپلیتین تکیه دارد. این پیام کتاب تازه منتشر شدهء "نومحلی گرایی؛ چگونه شهرها در عصر پوپولیسم
رونق می یابند"، از بروس کتز، شهرساز برجسته موسسه بروکینگز، و جرمی
نواک از موسسه نوآوری شهری لیندیِ دانشگاه
درکسل می باشد. این کتاب بر اساس تحقیقات دقیق کتز و نواک درزمینه گرایشات و
ابتکارات شهری ایالات متحده و سراسر جهان، با ارائه مطالعات موردی از پیتسبورگ، ایندیاناپولیس، کپنهاگ و دیگر شهرها، به تبیین
و تحلیلِ تغییر شیوه های سلسله مراتبی منسوخ حکمرانی ملی به مدل های انعطاف
پذیرتر، شبکه ای، چند ذی اثری از حکمرانی متروپلیتینی می پردازد.
ریچارد
فلوریدا با كتز و نواك درباره كتاب و با دیدی خوشبينانه در مورد آينده شهرها
صحبت كرده است.
فلوریدا: نو
محلی گرایی را چگونه تعریف می کنید؟
کتز: نومحلی
گرایی؛ یک فلسفهء حل مسئله برای قرن بیست و یکم می
باشد. در حال حاضر شهرها با برخی از سخت ترین چالش های موجود در جامعه روبرویند: تحرکات اجتماعی، رقابت پذیری، تغییرات
اقلیمی و غیره. سیستم های سلسله مراتبی حکمرانی در قرن بیستم بسیار مورد توجه بودند؛
تخصصی، طبقه بندی شده، بسیار بوروکراتیک. حکمرانی ِ قرن بیست و یکم
به سمت ایستار شبکه ای و توزیعی متمایل است و توسط شهرها هدایت می شود.
نواک: این
پرسش مطرح است که ما در مورد رهبری چگونه فکر می کنیم؟
رویکرد مدیریتی باید بیشتر افقی باشد تا عمودی. این ها مواردی هستند که در مطالعات خود مشاهده کرده ایم، این وضعیت نه تنها امیدوارکننده است، بله باید بگویم اکنون ما در یک گام
نوآیند قرار داریم .
فلوریدا: در نظر
داشته باشید که "نومحلی گرایی" همسان با "حکومت" نیست. سوالی
که به ذهن می آید این است که شهرها چگونه می توانند از جوابگویی دموکراتیکِ برآمده
از آنچه که به لحاظ ماهیت غیر انتخابی اند و سازمان های فرا دولتی اطمینان یابند؟
نواک: در
نهایت، جوابگویی به مقامات دولتی و نقش آنها باز میگردد. اما در تمام این فرایندها؛ شفافیت تا جایی که امکان داشته باشد، واقعا
مهم است.
کتز:
حکمرانیِ شبکه ای در واقع نوعی دموکراسی مشارکتی به شمار می رود. چشم انداز ما از قدرت شهر فراتر از قدرت حکومتی سنتی، نسبت به بازار و
قدرت شهراست. آنچه که
در میان بسیاری از ذی اثران اتفاق می افتد
نوعی حکمرانی مشترک مبتنی بر شواهد، غنی از اطلاعات و نتیجه گرا است. چگونه می توانیم از طریق بخش های
چندگانه جامعه، این روند را هدایت کنیم و آیا
این راهی جدید برای مدیریت شهرهای ما خواهد بود؟ دموکراسی نمایندگی محور پیشین که
تنها به حکومت نزدیک شده تا مردم، به کار قرن بیست و یکم نمی آید.
فلوریدا: منطق
نومحلی گرایی از کجا آمده و تحت محوریت چه عوامل، نیروها و روندهایی بوده است؟
کتز: این رویکرد از مدت ها پیش به نوعی
وارد بازی شده بود؛ بویژه در ایلات متحده شاهد تخریب بخش عمومی در سطوح
مختلف بوده ایم ومشاهده کردیم دولت های
فدرال و ایالتی در فضای
انسداد حزبی و قطب بندی ایدئولوژیک فرو می روند. سطوح پایین حکومتی _شهرها، حومه ها، مناطق شهری_ شروع به پر کردن این خلاء کردند. آنها کاری را
انجام دادند که ابتدا در دهه هشتاد و نود
در برخی از مراکز شهری اتفاق افتاده بود.
با احیای مناطق آبریز که از بین رفته اند، با احیای مناطقی که تحت
هژمونی قاچاق مواد مخدر و جرم و جنایت بودند، و از طریق اصلاح سیستم مدرسه. در نهایت، این رویکرد شبکه ای
جهت پاسخ به پیچیدگی چالش هایی که با آن روبروایم ، آشکار شده است. پاسخ نهاد های حکومتی به بسیاری از
این چالش ها؛ رویکردی تخصص گرا، بوروکراتیک و بخش بندی شده است. شبکه ها نگاهی پیچیده
تر و متنوع تر به چالش ها دارند.
نواک: اگربه سال 2016 برگردیم، به نظر می رسد بسیاری از ما در زمینه انتخابات خیلی بدشانس بودیم . اما چیزهای امیدوار کننده و خوش
بینانه تر ی را که اتفاق می افتد را هم مشاهده
کردیم. ما دیدیم همه سیاست ها، ملی بودند
و همه راه حل ها محلی.
کنش
خوشبینانه فقط در مورد اینکه چگونه
سیاستهای ملی ممکن است تغییر کند، نیست، بلکه بر مشاهدات ما درباره چیزهایی که طی
سی سال گذشته اتفاق افتاده اند، مبتنی
است. حتی اگر هیلاری کلینتون به عنوان رییس جمهور انتخاب می شد، به نظر نمی رسد که
در بودجه فدرال تغییرات زیادی رخ می داد. مسئله هم دقیقاً اینجاست. ما می خواستیم این داستان را بگویم.
فلوریدا: در
کتاب تخمین می زنید که بسیاری از شهرها حدود
50 تا 60 درصد از ظرفیت های اقتصادی خود را در سپهر نو محلی گرایی توسعه می دهند.
بیشتر به ما در مورد ارتباط میان نومحلی گرایی و چگونگی شکوفایی رشد بالقوه،
بگویید.
نواک:
مهمترین مسئله آن است
که شهرها بتوانند درک کنند در چه چیزی خوب هستند و چه دارایی هایی دارند. این به نوعی توسعه اقتصادی 101 است. از نمونهء پیتسبورگ استفاده می
کنیم زیرا مکانی ست که در دهه هفتاد و
هشتاد زوال چشمگیری را تجربه کرد. با این حال امروز از راه های مختلف پررونق شده است.
این
رونق بدلیل یارانه های مالیاتی نیست. به این دلیل است که شرکت ها می خواهند آنجا حضور داشته باشند، زیرا
در پیتسبورگ استعداد و درون داشت وجود دارد. این رویداد نشان می دهد که چگونه کمربند زنگ زده و منطقه مرکزی صنعتی
می تواند خود را بازنوآفرینی کند.
کاتز: چیزیکه در مورد پیتسبورگ جالب به نظر می رسد
این است که در اینجا یک لایه ترمیمی وجود دارد که تعریف می کند ذی اثران در مورد
سرمایه گذاری هایشان چگونه فکر می کنند و سرمایه گذاری ها کمتر برمبنای معاملات
سنتی و بیشتربرمبنای پلت فرم های تجاری هستند.
فلوریدا: ما
درچه نقطه ای از تکامل این مدل های
حکمرانی جدید قرار داریم؟
کتز: فکر می
کنم مدل مورد نظر ما در ابتدای راه باشد. کاری که همهء ما باید انجام دهیم این است نگاهی به فارغ التحصیلان مدارس و دانشگاه ها
بیاندازیم، که در آن هیچ کس توانایی واسازی ندارد، آنها نمی دانند چگونه
مشارکت شرکتی ایندیانای مرکزی کار می کند، و یا چگونه یک نهاد دولتی تحت مدیریت
حرفه ای مانند شهرداری کپنهاگ و شرکت توسعه سهامی کار می کنند. ما مدل های قرن بیست و یکم را
در درجه ی اِنُ م ارزیابی می کنیم، زمانی
که دیگر برای چالش های چند بُعدی که با آن روبرو ایم؛ بروز و هماهنگ نیستند.
مکان های
کمی دارای ساختارهای حکمرانی رسمی
ایندیاناپولیس هستند، یا برخی
از مدل هایی که ما در مورد سنت لوئیس یا سینسیناتی ارائه دادیم. اما این
ها می خواهند مدل هایی باشند که بیشترین امید را برای بالابردن مقدار زیاد سرمایه
ای، رو به سوی چالش های بسیار واقعی و ملموس داشته باشند.
فلوریدا: من موافقم
که این حوزه ء حکمرانی شهری، پرکتیسی انتقادی به شمار می آید. همانطور که می
گویید، بخش مهمی از بحث مدیریتی، مالی است و کتاب شما در مورد اصلاح ثروت عمومی و
بازتعریف مالیه عمومی، نکات مهمی را مطرح می کند. می توانید در مورد آنها توضیح
دهید؟
کتز: بر
اساس ایده ثروت عمومی؛ آنچه ما را به خود مشغول کرده این است که بین دو استدلالی
که ما را به جایی نمی برند، از لحاظ ایدئولوژیکی و ساختاری درگیر هستیم. از یک سو این استدلال که همه چیز باید خصوصی
سازی شود، و از سوی دیگر، این استدلال که به طور پیش فرض، سطح متوسطی از مدیریت
دولتی وجود خواهد داشت. سؤال واقعی این است که چگونه می توانیم انگیزه ها و سیستم
های خصوصی را اداره کنیم بطوریکه ثروت
عمومی، به نفع مردم مدیریت شود؟
بهترین
مثال ما کپنهاگ بود. این شهر
در دو دهه قبل نرخ بیکاری 18 درصدی را تجربه کرد، بحران بهر طریقی قابل تصور بود.
بنابراین حکومت محلی و ملی با هم متحد شدند و اولین کاری که آنها انجام دادند این
بود که تمام دارایی های عمومی خود را به شرکت سهامی منتقل کردند، شرکتی که عمومی
است و در همان حال به مثابه یک نهاد خصوصی اداره می شود. این شرکت اکنون هزینه
بازسازی کلیهء زیرساخت های حمل و نقل کپنهاگ را پرداخت می کند.
نواک: شهرها نسبت
به آنچه دارند آگاهند، اما صرفا دانستن آن خوب نیست. در زمینه مالیه عمومی؛ مردم
به شما درباره بودجه خواهند گفت و صاحبان
اوراق بهادار به شما درباره بدهی ها. اما چند شهر می تواند به
شما بگوید: " برگه ترازنامه ای که شامل دارایی هایتان است را نشان دهید و بگویید ارزش بازاری این دارایی
ها چیست؟، و در پی آن یک گام جلوتر، چه کسی می تواند به شما درباره چیستی بهره وری
یا بازدهی آن دارایی ها بگوید؟
حکومت
محلیِ بخش وسیعی از کشور می بایست مورد
تجدید نظر قرار بگیرد. صادقانه بگویم، با توجه به این واقعیت که ما بدهی های
میراثی قابل توجهی را داریم، با حقوق
بازنشستگی بدون مزایا و مانند آن، هیچ انتخابی وجود ندارد، دوباره فکرکنید که
چگونه ما خودمان را مدیریت می کنیم این مسئله ، خصوصی سازی نیست؛ موضوعی در جهت مدیریت موثر می
باشد.
فلوریدا: بدون شک
این کشور تقسیم می شود، نه تنها
از لحاظ سیاسی، بلکه در آنچه که مردم حاضرند بدان خاطر هزینه بپردازند. می توانم ببینم که نو محلی
گرایی، پیشرفت عظیمی را در جایی که شهر و دولت هم ترازند، ایجاد میکند،
جاییکه هر دوسطح مایل هستند در کالاهای
عمومی سرمایه گذاری کنند. در مورد بیشتردولت های ضد شهری که از طریق کاهش تولید و
بودجه، حق تقدم دولت در مورد خرید املاک جهت استفاده از عموم و موارد دیگر، شهرها
را تحت فشار می گذارند؛ چه
تمهیدی وجود خواهد داشت؟ چگونه یک شهر در این نوع دولت می تواند پیشرفت کند؟
نواک: این
موضوع در بسیاری از شهرها، یک مسئله سیاسی به شمار می آید. در بیشتر
موارد، متروپلیتین ها باید با پیش شرط هایی
مانند حق تقدم دولت در مورد خرید املاک جهت استفاده از عموم ، مبارزه کنند. در این زمینه نمونه های موردیِ
موفقیت آمیزی وجود دارند. در ایالت من، پنسیلوانیا؛
همه باید یاد بگیرند که چگونه با
یکدیگر درشهر هریسبرگ همکاری کنند تا
کارها را به نفع خودشان به سرانجام
برسانند.
کتز: می
خواهم کمی عقب برگردم: دو
داستان در
کتاب ما از ایندیاناپولیس است که اشاره می
کند برای چندین سال یک شهردار و رهبر جمهوری خواه دارد، و
اوکلاهماسیتی ، که یک شهر قرمز در یک ایالت قرمز بوده است.
آنچه که این نمونه ها را مهم می سازد این است که حکومت های ایالتی برای
دهه ها ضعیف و بی اثر بوده اند و آن را با نیویورک مقایسه کنید، جایی که حکومت
ایالتی سلطه جو و مداخله گر بوده است.
بنابراین، به نوعی موفقیت اوکلاهماسیتی و یا ایندیاناپولیس به این
دلیل است که اگرچه یک فرهنگ سیاسی بسیار محافظه کار وجود دارد؛ مدیران
شرکت های بزرگ، رهبران شهری و دانشگاهی شهر متوجه شدند که خود باید کار را پیش ببرند و دست بکار شدند.
فلوریدا: موانع
داخلی برای نومحلی گرایی وجود دارد که از خود شهرها می آید. فقط شهرهای ساحلی
ثروتمند نیستند که نابرابری و درگیری های سیاسی را بر سر اعیانی سازی تجربه می کنند. این
اتفاق در مکان هایی مانند پیتسبورگ و دیترویت هم اتفاق می افتد.
اکثر شهرها با مسائل واقعی در زمینه
مقررات بیش از حد محدود کننده استفاده از زمین و
نیمباییسم شایع مواجهند. جهت غلبه بر این موانع چه می توان
انجام داد؟
نواک: هیچ
راه حل کاملی وجود ندارد. وقتی به سمت آینده می روید، باید چگونگی مدیریت گذشته را
درک کرده باشید. اما مدیریت رشد بسیار آسان تر از مدیریت زوال خواهد بود. سوال این است چگونه می توان
رشدی را محقق نمود که بیشتر مردم و بیشتر
مکان ها را دربر گیرد؟ شما می خواهید مردم کم درآمد از مزایای آن رشد در جایی که
زندگی می کنند، برخوردار شوند؛ نه آنکه رشد ایجاد شده منجر به محرومیت آن دسته
شود. این باید بخشی از گفتگو در تمامی ابعادی باشد که در مورد آن صحبت می کنیم. آیا این موضوع مربوط به بخش عمومی است؟ خیر. مربوط به بخش محلی است؟ خیر. چراکه
بازتوزیع های بسیاری می بایست ملی باشند. به طور کلی، این سوال مربوط
به سرمایه انسانی است، و اینکه آیا افراد
کم درآمد قادر خواهند بود مهارت های خود را توسعه دهند تا بتوانند از رشد و پیشرفت ناشی از آن بهره مند
شوند. هیچ راهی جز نو محلی گرایی وجود ندارد.
کتز: یک از تولیدات
قرن بیستم و متمرکز شدن دولتها این است که چگونه رهبری محلی از بین رود. رهبران سیستم مرسوم گفتند:
"شما مشکل مسکن ندارید؛ شما مسئله آموزش ابتدایی را ندارید. "من فکر می
کنم آنچه که با نو محلی گرایی برای یک سری از ذی اثران در سطح محلی اتفاق افتاده است، تقویت میزان به رسمیت شناختن آنها می باشد.
فلوریدا: بسیاری
از عناصر نو محلی گرایی در شهرهای آمریکا
پیشگام بوده اند. اما سایر شهرها در سراسر جهان ـ در کپنهاگ، انگلستان، کانادا ـ به نظر می رسد به سرعت در حال حرکت به سمت آن هستند. آیا فکر می کنید ایالات متحده
و شهرهای آن ممکن است در معرض خطر عقب نشینی قرار بگیرند؟
نواک: مناطق شمالی اروپا اساسا نوآوری بخش عمومی را، توسعه بخشیدند. شهرهای ایالات متحده نوآوری محصول را توسعه داده اند. دانشگاه
های ما با شرکت ها، سرمایه گذاران و کارآفرینان همکاری دارند تا اساسا انقلاب
تکنولوژیکی را هدایت کنند. در طی پنج تا ده پانزده سال آینده، اروپا کمی بیشتر
شبیه ما خواهد شد. اجتماع کسب و کار، دانشگاه ها و بخش خیریه درکنار هم
قرار می گیرند و نقشی بیشتر از ناظر در اداره شهر ایفا خواهند کرد همانطور که در
ایالات متحده انجام می شود. از سویی ، نوعی از شرکت
سهامی عام برای اداره شهر که در شهرهای
اروپایی مانند کپنهاگ پیشگام بود، قصد دارد به سمت ایالات متحده حرکت کند.
فلوریدا: این
ابتکارات محلی چگونه در برابر نیروهای ساختاری
بزرگ که ضد شهر و ضد امرشهری هستند، ایستاده اند؟
نواک: ایده محوری
ما درروند جهانی شدن، تقویت همگرایی جهانی و محلی است. نقش دولت-ملت در سپهر رشد اقتصادي در حال تغيير است. اکنون شبکه های جهانی، سرمایه جهانی، موسسات
جهانی وجود دارند. آیا آنها دانشگاه ها یا شرکت ها هستند، این یک دنیای جدید است. اگر شما به انتخابات برگردید، برنی سندرز
درباره اقتصاد ملی و از دست رفتن مشاغل تولیدی صحبت می کرد. دونالد ترامپ هم
در آن مورد صحبت کرده است. هر
دوی آنها در مورد اقتصاد ملی ای صحبت می کردند که وجود ندارد. مسئله
این است که به نظر می رسد ما با جهان به مثابه آنچه که هست؛ دچار مشکل شده
ایم. آنچه که ما سعی کرده ایم بگوییم، ایستادن
در حد میانهء جهانی شدن است؛ این چیزی ست که باید بر آن تمرکز کنیم.
کتز: دیدگاهی درنخبگان ایالات متحده و رک و پوست کنده در بسیاری از کشورهای
دیگر وجود دارد که کشور از پایتخت اداره می شود، ودر چندین دهه نادرستی این دیدگاه
محرز شده است. به عنوان نمونه هنگامی که لس آنجلس
به بودجه 120 میلیارد دلار
برای ساختن سیستم حمل و نقل خود رای داد، یا هنگامی که شهر پس از شهر، از جمله
شهرستانهای قرمز، به تأمین مالی آموزش ابتدایی یا برای مقابله با مشکلات اقلیمی و
یا هر کدام از مسائل مربوط به آن رای دادند، کنشی با محوریت دیدگاه نخبگان را
مشاهده نمی کنیم. این دیدگاه های قدیمی، تفکیک شده و سلسله مراتبی از جهان محکوم
به زوال اند ؛ زیرا همهء آن چیزهایی را که مردم بدرستی می سازند ، به چالش می کشند:
تصمیم سازی ها چگونه اند، مشکلات چگونه حل می شوند، تحرکات برزرگ چگونه تامین مالی
می شوند. بنابراین نخبگان بر تیرگی و تاریکی تمرکز می کنند وسایرین کشور را پیش می
برند و کار را ادامه می دهند.