تلاش گفتمانی فوکو برای تبیین موزه، در عمل به تاکید بر
وجوه منفی موزه و بسط موزه در قالب نهادی برآمده از دوره روشنگری منجر می شود که
تجسد مظهر قدرت دولت است و تلاش دارد جهان را متناسب با قواعد جهانْ شمول و مفهوم
تاریخ فراگیر total history
تدقیق نماید. بر همین مدار است که میشل فوکو موزه را در کنار کتابخانه یک
هتروتوپیا می داند: "موزه ها و کتابخانه ها هتروتوپیاهایی هستند که در آن
ها زمان هیچگاه متوقف نمی شود تا انباشت شود و یا بر فراز خود بایستد، این درحالی
است که موزه ها و کتابخانه ها در قرن هفدهم و حتی تا اواخر این قرن هنوز بیانی از
انتخابی منحصر به فرد بودند. ایده انباشت هر چیز، ایده برساختن نوعی از یک آرشیو
عمومی، میل به برگرفتن تمامی زمان ها، نسل ها، فرم ها و سلیقه ها در یک مکان، ایده
ی برساختن و شکل دادن به مکانی از تمام زمان ها که به تنهایی بیرون از زمان قرار
می گیرد و از فرسایش زمان مصون است، پروژه سازمان دهی نوعی از انباشت همیشگی و
مداوم زمان در مکانی ایستا، عملا برآیندی از مدرنیته ی ماست. موزه و کتابخانه
هتروتوپیاهایی هستند که بارزه های فرهنگ غربی در قرن نوزدهم اند."
تعریف موزه به مثابه هتروتوپیا دو جنبه مفید دارد، اول فائق امدن بر تبیین موزه به
واسطه تاکید بر ابژه ها، چگونگی جمع اوری اثار و روش های نمایشی است که به لحاظ
تاریخی همگی مشروط هستند، این مواجهه با موزه راه را بازمی گذارد تا موزه را به
مثابه یک مشکل فلسفی که بخشی از ماهیت موزه است نیز تحلیل نماییم. دومین جنبه مفید
تدوین موزه به مثابه هتروتوپیا شرحی است بر اینکه چگونه موزه می تواند مفهومی
پیشرو باشد بدون انکه خود را وامدار مفاهیم به لحاظ سیاسی پروبلماتیک برامده از جهانْ
شمولی یا تاریخ فراگیر بداند. در واقع موزه بایستی مکانی باشد برای نقد، برخورد
صریح و درگیرشدن رادیکال با ان مفاهیم پرابلماتیک، رویکردی که در عمل برایندی است
از روحیه عصرِ روشنگری.