مفهوم عادت واره habitus نزد پیر بوردیو یاداور این نکته است که چگونه ساختارهای اجتماعی پذیرفته شده در قالب حرکت بدن ها و تعامل شان با یکدیگر تولید و بازتولید می شود. این مفهوم، مخصوصا، در فهم بوردیو از ساختارهای جنسیتی تاثیرگذار است، اگرچه فهم بوردیو از رابطه ساختارهای اجتماعی با کنشگران و تجربه زیسته همه ادم ها، این ساختارها را در قالبی ناتاریخی و بی نهایت بسته مفهوم پردازی می کند. شاید بتوان مفهوم ساختارهای اجتماعی را بر اساس نظریه بدن زیسته ی lived body مطرح شده از طرف امثال موریس مرلوـ پنتی نیز تدوین نمود اگرچه به وضوح می توان مشاهده کرد که بدن بیشتر موقعیت خود را در ساختارهای اجتماعی برامده از تقسیم کار، سلسله مراتب قدرت و هنجارهای جنسیتی عیان می کند و می یابد. تحت تاثیر چنین تئوری های متمرکز بر بدن ها و یافت موقعیت ساختارمندشده ی انهاست که می توان شاهد ظهور نظریه های دیکانستراکتیویستی متمرکز بر جنسیت، نظیر انچه جودیت باتلر مطرح می کند، بود. نظریه جودیت باتلر بر تدقیق و تعیین و برساختن سوژه های جنسیتی شده تاکید نمی کند بلکه بیشتر بر جریان های متنوع بدن های عادت داده شده ای تمرکز دارد که در مقابل بازتولید و اصلاح ساختارها موضع می گیرند.