ساسکیا ساسن؛ مدرس جامعه شناسی دانشگاه کلمبیا است و
نویسنده کتاب های بی نهایت تاثیرگذاری همچون: قلمرو، اقتدار و حقوق: از قرون وسطا
تا چیدمان جهانی (2008) طردها: خشونت و پیچیدگی در اقتصاد جهانی (2014) می باشد. از
این منظر می توان او را از تئوری پردازان جامعه شناسی جهانی شدن دانست. بندتو وچی
در نسخه انگلیسی روزنامه ایتالیایی مانیفستو گفت و گوی مفصلی داشته است با ساسن،
موضوع و محور گفت و گو ادعای پایان جهانی شدن با اوج گیری مجدد تمایلات ملی
گرایانه و تجدید حاکمیت دولتْ ملت ها در جاهایی مثل امریکا و اروپاست. ساسن البته
متفاوت می اندیشد. آنچه از پی می اید: مستخرجی کوتاه از این مصاحبه است، گفت و
گویی که می توانید نسخه کاملش را اینجا مطالعه کنید. بندتو وچی: یکی از ادعاهایی که مدام شنیده می شود، اتمام قریب الوقوع جهانی شدن و
بازگشتن دولتْ ملت به مرکز مباحث است. این مقطع از اقتصاد جهانی را چگونه تفسیر می
کنید؟
ساسکیا ساسن: ما در میانه تحولی جهانی هستیم، تحولی برامده از بحران اقتصادی و تقویت
روزافزون سرمایه داری به عنوان عصاره های شکل دهنده این وضعیت. درون این جغرافیای
جدید قدرت، فضاهای میانی و تعاملی جدیدی، جایی میان واقعیت های جهانی و محلی در
حال شکل گیری اند. پهنه های جغرافیای جدید قدرت به شکلگیری فضاهایی انجامیده که در
قالب ان ها واقعیت ها و کیفیت های محلی و جهانی از ابهام بیرون امده اند، فضاهایی
که تفاوت های این واقعیت ها و کیفیت ها را به رسمیت می شناسند تا انها را متمایز
کند و در عین حال ارتباطشان را به واسطه عناصر از درون مرتبطشان حفظ نماید. این
پهنه ها را می توان "پهنه های سرحدی" خواند، پهنه هایی که نسبت مشخصی با
جغرافیا در تحلیل کلاسیکش ندارند، اما مکان مندند و از پویایی ای برخوردارند که منجر
به جهتگیری هایی می شود که تاثیر نهادهای فراملی و همچنین ملی و حتی محلی را خنثی
و در سطحی نابود می کند.
با گذشت زمان، این پهنه های سرحدی تمایزهای تاریخی میان شمال و جنوب سیاره، میان
شرق و غرب و بین کشورهای مرکزی و حاشیه ای تحت شمول سرمایه داری را از میان
برداشته اند. اگر بخواهم واضح صحبت کنم، این بدان معنا نیست که سرحدات محو شده اند،
اما در قالب یک جغرافیای متکثر پخش شده اند به این معنا که دیگر در مرکز تعریف نمی
شوند و این اصلا ربطی به بازگشتن یا بازنگشتن دولتْ ملت ندارد، پدیده ای که بخش
مربوط به حاکمیتش بر قلمرویی مشخص را [در مقیاسی وسیع] از دست داده است و مدت هاست
برای مواجه شدن با نیازهای اقتصاد جهانی تغییرات در ترتیبات قانونی و نهادی اش را
در دستور کار قرار داده و سعی کرده است به توازنی جدید میان نظام حقوقی، قانونی و
اجرایی اش دست یابد.
در اجرایی کردن انچه از ان به عنوان حکومت جهانی نام می بریم "پهنه های مرزی"
از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند، ان ها متناسب با خواست و اراده شان حاکمیت ملی
را تغییر می دهند و از منظری بین المللی نیز به تعریف قواعدی می نشینند که بر جریان
های مالی، حقوق بشر و حفاظت از محیط زیست متمرکز است. ان ها همچنین در شکل دادن به
مفهوم جدیدی از تقسیم کار بین المللی که البته به صورت مدام در حال تغییر است هم
مشارکت فعال دارند.