تاریخچه ازدسترفته زنان باهاوس – قسمت دوم
به گفته آلبرت پفیفر، معاون مدیر طراحی و مدیریت کنول و محقق لیلی رایش، موفقیت معمار معروف با دوره ارتباطش با رایش ارتباط نزدیکی دارد
"این موضوع که ارتباط و موفقیت
وندروهه در طراحی نمایشگاه در زمانی که ارتباط خصوصی او با رایش آغازشده بیش از یک اتفاق است. جالبتوجه است که وندر روهه هیچ مبلمان مدرن موفقی را قبل یا بعد از همکاری با رایش خلق نکرده است." علاوه بر این، دو تا از معروفترین صندلیهای جهان توسط این دو نفر طراحیشده است: بارسلونا و برنو.
لیلی رایش تنها مدرس زن در نهادی که محوریت آن مردان هستند نبود. گونتا استولز، آنی آلبِرز، اُتی بِرگِر، ماریانا برنت و کارلا گروش همه در باهاوس مشغول به کار بودند اما برخلاف رایش، همه آنها دانشجویان سابق باهاوس بودند.
از بین اسامی زنانی که در بالا ذکرشده است، گونتا استولز تنها شخصی است که در تمام سطوح و سمتها در باهاوس فعالیت داشته است: دانشجو، معلم کارگاه و مدیر کارگاه نساجی. رشتههای دیگر مانند معماری، مجسمهسازی و طراحی صنعتی برای مردان در نظر گرفتهشده؛ و سرامیک و نساجی نیز مختص زنان بودند. این استراتژی گروپیوس برای ترغیب زنان به شرکت در باهاوس بود. بهصورت ناخواسته، تعداد هنرمندان زن در کارگاهها افزایش یافت و درنهایت آنها شگفتیها و خلاقیتهایی را رقم زدند.
استولز یک زن باشخصیت بود و ثابت کرد که "جنس ضعیف" (همانطور که توسط گروپیوس تعریفشده بود) همانند مردان میتواند در باهاوس جایگاهی داشته باشد. در میان دیگر پروژههای او، طراحی مبلمان لوازم داخلی برای مارسل برور در مدرسهی دسااو بود. بااینحال، پسازاینکه توسط چند دانشجوی راستگرای رادیکال (درزمانی که رژیم نازی در حال رشد بود) به علت ازدواج با یک معمار یهودی مورد آزار و اذیت قرار گرفت، استولز سمت خود را در باهاوس ترک و به سوئیس نقلمکان کرد. او در آنجا کار خود را بهعنوان طراح نساجی ادامه داد و استودیوی خود را تأسیس کرد.
اما کسی که هنر نساجی و طراحی پارچه را ارتقا داد، بدون شک آنی آلبرز بود. همانند بسیاری دیگر، آلبرز باهدف فراگرفتن نقاشی وارد باهاوس شد، اما سیاست مدرسه تنها اجازه داد او در کارگاه نساجی شرکت کند. اگرچه برنامه درسی دادهشده به دانشجویان بسیار خشک و حرفهای (کاربردی) بود، آلبرز این دوره را با اثبات توانایی خود در بافندگی و نوآوری به پایان رسانید. برای پایاننامه کارشناسی ارشد خود، او پارچهای از جنس پنبه و سلفون برای مخاطبان موسیقی طراحی کرد که دارای ویژگیهایی همچون انعکاس، آکوستیک (عایق صوتی) و قابلیت شستشو بود.
سیاست مدرسه، آلبرز را از نقاشی بر روی پارچههای خود بازنداشت. اگر امکان ارائه هنر خود را بر روی بوم نداشت، او پارچهها و پردهها را (که آویز مینامید) به تابلوی نقاشی تبدیل کرده بود. آثار او برای پارچههای خوشنقش اش شناختهشده است، جایی که انتزاع از اهمیت زیادی برخوردار است؛ درست همانطور که برای بسیاری از چهرههای بزرگ باهاوس مانند
کاندینسکی و شوهر آیندهاش جوزف آلبرز اهمیت داشت.
اما بیشتر از همه، آنی تحت تأثیر نقاشیهای پل کِه لِه، معلم خود بود؛ آلبرز میخواست سبک او را بر روی بومهای خود منعکس کند. این هنرمند در مصاحبهای در سال 1968 توضیح داد: "من آنچه او با یک خط، یک نقطه یا یک اشاره قلممو انجام میداد تماشا کردم، و تا حدی تلاش کردم سبک دلخواه را از طریق انتخاب ماتریال مناسب و روش هنری خود پیدا کنم."
آنی آلبرز فلسفهی باهاوس را اینگونه توصیف میکند: "هیجانانگیزترین واقعیت در مورد باهاوس این بود که سیستم آموزشی تعریفشدهای هنوز وجود نداشت. و شخص احساس میکرد که همهچیز فقط به او بستگی دارد. شما باید روش کار خود را به نحوی پیدا میکردید. این آزادی احتمالاً چیز ضروری است که هر دانشجو باید آن را تجربه کند. "
وقتی در سال 1933 حزب نازی مدرسه را تعطیل کرد، آلبرز و همسرش کشور را برای مهاجرت به سایر کشورهای اروپا ترک کردند. سپس در همان سال آنها با پذیرفتن دعوت فیلیپ جانسون، معمار و مؤسسۀ موزه هنر مدرن در نیویورک به ایالاتمتحده سفر کردند. آنها برای تدریس در مدرسه آزمایشی بهتازگی تأسیسشدهی بلَک مَونتِن کالج در کارولینای شمالی انتخابشده بودند. در آمریکا آلبرز مجالی برای تجارب آزادانه پیدا کرد، کشوری که او در آن شروع به طراحی پارچه برای شرکتهایی مانند کنول و روزِنتال میکند.