حدود 20 سال پس از طراحی "اتاق های
سفید" به همراه مارگارت مکدونالد، که منتقد معماری آلمانی هرمن متسیوز Hermann Muthesius آن ها
را "نشانه هایی که یک نابغه در مسیر پیش روی بشر برای رسیدن به فضیلت در
آینده قرار داده است" میخواند، چارلز رنه مکینتاش در فقر و گمنامی، در سن 60
سالگی دار فانی را وداع گفت. مکدونالد، با قلبی آکنده از اندوه پس از مرگ
"تاشی" محبوبش، 5 سال بعد از او فوت کرد. اما چرا طراحانی این چنین، با
استعدادی خیره کننده و پویا اینگونه فراموش شدند؟ زن ستیزی قطعا یکی از مشکلات
دائمی مکدونالد و تمام زنان موفق و با استعداد هم دوره اش بود. اما فرهنگ محافظه
کار بریتانیا، مشکلات شخصیتی و شانس بد مکینتاش و همسرش، مانع ادامه ی فعالیت آن
ها شدند. موفقیت چشمگیر مدرسه ی هنر گلاسگو و خانه ی تپه، جایگاه مکینتاش را بعنوان
یکی از مبتکرترین وباهوش ترین معماران دهه ی 1900 تثبیت کرد، اما خلوص دیدگاه او -
و امتناع او از مصالحه، که دستاورد های او بسیار پرقدرت تر میساخت – کارفرماهای
آینده نگر اسکاتلند را میترساند. او و مکدونالد در سال 1913 با انتظار پذیرفته
شدن در شهر بزرگ تری مثل لندن، به آن جا مهاجرت کردند اما متاسفانه برعکس این
اتفاق رخ داد. انگلستان هنوز در بندگی جنبش هنر Arts and Crafts Movement بود و مدرنسیم را تا اواسط
دهه ی 1930 نپذیرفت. منتقدان انگلیسی با لقب دادن سبک گلاسگو به "مدل عجیب
غریب"، آن را به طور مداوم رد میکردند. با ظهور جنگ جهانی دوم یک سال پس از
ورود این زوج به لندن، مشکلات آن ها دوچندان شد و ساخت و ساز متوقف و ارتباط آن ها
با مدافعانشان در اتریش و آلمان را نیز قطع شد. مکینتاش، با ناکامی رویاهای
معمارانه اش، به نساجی و معماری داخلی روی آورد. پروژه ی اصلی وی، تعمیر خانه ی
خودش، خانه ی شماره ی 78 در خیابان درنگیت در نورتهمپتون در بین سال های 1916 و
1917 بود. مکینتاش 5 سال باقی مانده ی عمر خود را وقف نقاشی با آبرنگ کرد. او و مکدونالد
سال های زیادی را در سافولک و پس از آن 3 سال در بخش مدیترانه ای پورتوندرس
گذراندند، و در سال 1927 برای درمان سرطانی که در نهایت موجب مرگش شد، به لندن
بازگشتند.