یکی از سرگرمی های مورد علاقه ی سائول باس در دوران سکونتش در نیویورک در دهه
ی 1940، گشتن در حراجی کتاب فروشی ها بود. وی به هنگام کاویدن حراجی مغازه ی
"خیابان سوم"، به کتابی برخورد که حاوی تصاویر مارپیچ پیچیده ای، ساخته
ی ریاضی دان فرانسوی تبار قرن 19ام، جول آنتوان لیسایو Jules Antoine Lissajous بود. باس با خریدن کتاب،
راه های مختلف بازسازی کردن مارپیچ ها را آزمایش کرد. او در این باره میگفت:
"من تعداد زیادی از آن ها ساختم و سال ها رویشان کار کردم. و سپس هیچکاک از
من خواست تا روی فیلم ورتیگو Vertigo کار کنم. بهترین موقع بود!" باس معتقد بود که فرم های
لیسایو، تنش دیوانه وار و درون مایه ی وسواس گونه ی این فیلم ترسناک را به خوبی منعکس
میکنند. فیلم ورتیگو (ساخته ی سال 1958) اولین تجربه ی کاری باس با آلفرد هیچکاک Alfred Hitchcock بود. تیتراژ آغازین فیلم، با نمای نزدیک از صورت یک زن، با تصویر پس زمینه ای غرق
در رنگی به قرمزی خون آغاز میشد. سپس بعد از کاویدن بقیه ی اجزای صورت، روی یکی از
چشم ها زوم میکرد. باس اعتقاد داشت که چشم ها، آسیب پذیر ترین بخش بدن انسان
هستند، که از آن دایره های مارپیچی به صورت آشفته پدیدار میشوند. باس درباره ی
مارپیچ های لیسایو میگفت:"من آن ها را خلق نکردم. آن ها از قبل وجود داشتند،
اما پتانسیل های زیبایی شناسانه ی آن ها به خوبی درک نشده بود و غالبا به عنوان
بیانی علمی در نظر گرفته میشدند. میتوان گفت که من برای مدتی علاقه ی وسواسی شدیدی
به آن ها پیدا کرده بودم –عاشقشان بودم- در نتیجه تا حدودی خواسته های هیچکاک را
نیز درک میکردم." باس در ادامه برای دو تا از فیلم های دیگر هیچکاک، شمال از
شمال غربی North by Northwest در سال 1959 و روانی Psycho در سال 1960 نیز تیتراژ های آغازین مسحور کننده ای
طراحی کرد.