یکی از کار های مورد علاقه ی سوتساس که به طور اتفاقی
آن را کشف کرد، سفالگری بود. او هنگام کار در نیویورک در سال 1956، با ایروینگ
ریچاردز، که عمده فروش مبلمان در خیابان پنجم و بسیار مصمم به مدرنیزه کردن محدوده
اش بود، ملاقات کرد. ریچاردز، سوتساس را با بیتوسی، یک سفالگر توسکانی که به خواسته
ی مدیر طراحی اش در آنجا مشغول به کار بود آشنا کرد. سوتساس خیلی زود دریافت که
میتواند از سفال به مثابه ی یک بوم نقاشی برای فرم ها، پرداخت ها، رنگ ها و جلوه
های بصری جدید استفاده کند. او مجذوب تاریخ سفالگری شد و تا پایان عمر حرفه ای
خود، با سفال و شیشه تجارب متنوعی کسب کرد. سوتساس در سال 1962 مینویسد: " به
مدت پنج یا شش هزار سال، سال های بسیار زیاد، سفال همواره همراه ما بوده است، به
شیرینی یک قرص نان... آن ها فرهنگ را با خود حمل میکنند... جوامع، مردم،
فرمانروایی ها، سلطنت ها و حتی امپراطوری ها را. حتی امپراطوری اینکاها یا مایا
ها، یا عرب ها، امپراطوری مغول ها، و حتی قصه های یونان باستان، حتی امپراطوری های
چین. "