با کالایی شدن چیزها، زمین و کار، ظلم و بی عدالتی و نکبتِ نظام ارباب و رعیتی پایان یافت. مفهوم جدیدی از آزادی، همراه با امکان از میان برداشتن برده داری و توان تکنولوژیک برای تولید چیزهای کافی برای همه، متولد شد. البته این دگرگونی جدید مروج بدبختی بی سابقه ی تازه ای شد؛ فقر و برده داری بلقوه. با ظهور جامعه بازار و بیرون رانده شدن رعیت ها از زمین های قابل کشت، ان کشتْ کاران بی زمین سابق یا به کارگر صنعتی بدل شدند یا به کشاورزانی که به مالکان زمین اجاره می پرداختند. در هر دو حالت، ان ها حالا تا حدی ازاد بودند و دیگر نمی شد ان ها را برخلاف میلشان مجبور به کاری کرد، اما ازادی شان زنجیرهای تازه ای با خود اورده بود. با این که کارگران روزْمزد آزاد بودند هر کاری می خواهند بکنند، حالا کاملا اسیر دست بازار شده بودند. بدون زمین، ان ها ازاد بودند هر جا که می خواهند بروند، اما در معرض محرومیت محض بی خانمانی هم قرار داشتند.ان ها که توانستند کار پیدا کنند، بیش از چهارده ساعت در روز در کارخانه های خفه کننده منچستر، در معادن زغال سنگ ولش در یورکشایر، در کارخانه های کشتی سازی رود کلاید کار می کردند. روزنامه ها در همان ایام از بچه های ده ساله ای در انگلستان و اسکاتلند نوشتند که روز و شب شان را در حالی سپری می کنند که به موتورهای بخار زنجیرشان کرده اند تا هر چه می توانند از ان ها کار بکشند. برخی از زنان حامله ای که در معادن دورافتاده ی قلع کورنیش کار می کردند، مجبور بودند دست تنها در نقب ها زایمان کنند. تقریبا در همین زمان، در مناطق استعمار شده ای مثل جامائیکا و ان چه امروزه به جنوب ایالت متحد بدل شده، تولید همچنان متکی بر کار برده هایی بود که از خانه هایشان در افریقا ربوده و در ازای ارزش مبادله شان فروخته شده بودند. چیزی مثل این هرگز در تاریخ بشر رخ نداده بود. شاید درست باشد که انسان از همان اول در حال جهانی شدن بود، اما این نوع جهانی شدن که انقلاب صنعتی به وجود اورد و با ان تقویت شد تناقض عظیمی به بار اورد، یعنی همْ زیستی ثروت جدید تصورناپذیر و رنج بیان نشدنی. در نتیجه نابرابری هایی که انقلاب کشاورزی به وجود اورده بود. . . به شکل چشم گیری افزایش یافته بود.