زمستان های هلند در قرن 17، به سرمای شدید قطبی، و کانال ها و رودهای یخ زده ای که با خود به ارمغان می آوردند، شهره بوده اند. اورکمپ، ما را همراه خود به شهر کوچکی میبرد که مردم آن بیرون از خانه، روی یخ ها، به ادامه ی زندگی خود میپردازند: در حال کار، بازی، خودنمایی، خنده، شکایت، افتادن و یا در تقلای بلند شدن. قایق ها یخ زده اند و اسب ها درشکه های خود را روی یخ میکشند. قلعه ی چشم نواز صورتی رنگ، تقریبا شبیه به یک کیک خامه ای غول پیکر کریسمسی است.
ما از نقطه ای مرتفع به نظاره ی شهر نشسته ایم، و این گونه دید وسیعی از شهر و ماورای آن در اختیارمان قرار گرفته است. پیکر های کوچک، هیچ یک بزرگتر از یک ناخن انگشت نیستند، اما اورکمپ به هر یک از آن ها شخصیت منحصر به فردی بخشیده و حتی اگر پشت به ما قرار گرفته اند، باز هم قصه ای برای تعریف کردن دارند.
هندریک اورکمپ، در تصویر سازی "زندگی روی یخ" پیشتاز بود. حرفه ی او همزمان با عصر یخبندان کوچکی که گریبان اروپای شمالی را گرفت، آغاز شد. او تمام عمر خود را صرف خلق تصاویر زمستانی کرد و شهر خود، کمپن را به ندرت ترک مینمود. این نقاشی نیز، در شهری خیالی به تصویر کشیده شده است.
(تصویر: هندریک اورکمپ، "صحنه ای زمستانی با اسکیت سواران نزدیک قلعه"، حدود سال های 9-1608، گالری ملی لندن.)