ارتباط انسان و هویت همواره یک ارتباط عمیق وجودی و بسان
وابستگی یک طرفه عاطفی است که در عصر کنونی بواسطه تغییر مولفه های موثر بر این
رابطه تعریف های نوینی به خود گرفته، تولید کننده ساختارهای معنایی پیچیده و غیر
خطی است که به نظر می رسد بیش از هر چیز به پیوند مدنی انسان با ماهیت فضاهای شهری
معاصرش اشاره دارد.
در ادبیات پسامدرن گستره مفهوم هویت به معنای اعم و متوسع
آن تنها به مسائل و مقولات شناخت فردی و رابطه فرد با دیگر بخش های جامعه محدود
نمی شود، بلکه به شکلی فراگیر به جامعه و بسترهای متکثر خوانش ها و ایدئولوژی های
چندگانه و نسبت های گونه گون میان عناصر آن نیز اشاره دارد. دوره معاصر، عمدتاٌ و
به گونه ای فزاینده متاثر از رویدادهای خشونت آمیز و نه چندان مسالمت آمیز جوامع
بشری در کنش های خطی و رادیکال حاصل از مواجهات برده گونه از گرایشات ملی، مذهبی،
قومی و با درونمایه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا زیست محیطی منجر به شکل گیری
پیامدهای ناخوشایندی از بی مکانی_بی وزنی و گم گشتگی ابزارهای فکری در مقیاس فردی
یا جمعی شده است. در این معنا، حقوق فردی-انسانی جهت تعریف فردیت های متعین با
مرزهای مبهم و نه تعریف کننده فردیت به معنای پیشرو یا رهبر، سبب تعریف گونه جدیدی
از "هویت" برپایه کثرت و گستره معنایی آن شده است.
آنچه بیش از همه در تعریف اینگونه از "هویت" قابل
واکاوی است پیوند آن با مفهوم فضاهای آزاد شهری است که گسترش دهنده مفهوم سنتی و
پیشین "گرایش های جمع گرایانه" در تعیین "هویت" است. به عبارت
دیگر تلاش برای تعریف "هویت فردی" به عنوان مقدمه ایی در
تعریف"هویت جمعی" بواسطه امتزاج خواسته های مدنی فرد و مکان برون ریز و
مطالبه آن که همان "فضاهای شهری" است می شود.
فضاهای شهری در ذات خود با جمع معنا یافته در ترکیبی عمیق
با کنش ها، بحران ها، جدال ها، مطالبات و حتی در سطح دیگر، در روزمره گی های انسانی
تعریف شده، معناهای متغییری می پذیرد.
این فضاها در ادبیات شناخت شناسی و هستی شناسی از جمله
پدیدارشناسی و هرمنوتیک، با پذیرش معناها و نقش ها، تبدیل به مکان های معنی دار
ارزشمندی می شوند که در وجود خود، نه ماحصل رویدادهای زنده و ارگانیک که حاصل جبر
رادیکال عملکردهای تزریق شده و گاه تحمیل شده را گرد آورده اند که در مقابل هرگونه
دخل و تصرف، بحران یا پذیرش نظم های جدید از خود مقاومت نشان داده، بر ماهیت
فیزیکی خود تاکید دارند.
در این حالت فضاهای شهری قابلیت بازتعریف یا بازسازی
الگوهای از دست رفته را دارند و به دنبال آن توان پیوند "ذهنیت معنی دار فردی"
را به "عینیت جمعی". فضاهایی با بار معنایی حاصل از یک رویداد طبیعی،
انسانی یا سیاسی معمولاً از این دسته اند با لایه های چندگانه معنایی برای تعریف
یک هویت جمعی منسجم و غیر سلسله مراتبی.
تلاش فرد در بستر جامعه معاصر برای مکان گزینی تجربیات جمعی
با درونمایه مطالبه گری های مدنی، بزرگترین وجه پیوند هویت در مفهوم معاصر آن با
فضاهای شهری است. این رابطه در فضاهای شهری از ابتدای پسامدرن سبب شکل گیری بازه
تاریخی کوتاه اما اثرگذاری بوده است. اثرگذار در ایجاد شکل جدیدی از ارتباط ساختاری"فردیت و جمع" که منتج به
پدیداری گونه های جدیدی از فضاهای باز و آزاد شهری شدند. در این فضاها دیگر فردیت
فرد به تنهایی قابل شناخت و ارزیابی نیست بلکه در بستری از پرشماری افراد، و نقش
فرد در تکامل جمع قابل شناخت است.
نظم فرد محوری که در تعریف"هویت مدرن" قائل بود
به قدرت فرد و یگانگی اصل و نقش جبرگرای آن، در نظم جدید در وضعیت کنونی جهان،
پذیرای کثرت قدرت ها، رویدادها و اصل های برآمده از هویت های جمعی است.
فضاهای شهری بازتاب دهنده غرورها، شکست ها، نبردها و دیگر
رویدادهای انسانی هستند در حالیکه پیش از این ها، در لحظه شکل گیری خود در این سطح
از معنا یا اهمیت نبوده اند. تمام اینها تاکیدی است بر نقش پررنگ این فضاها در
بازروایت هویت های جمعی پس از بحران های متکثر انسانی عصر حاضر که همواره بار
مسیولیت شکل دهی و هدایت و زنده نگه داشتن آنها بر دوش نه دولتمردان و متولیان شهری
که بر دوش لایه های زیرین هر جامعه، توسط مردم عادی با نیروی خودسازماندهنده و خود
جوش جمعی است که بیش از پیش فرد را تشویق به تعریف خود بواسطه رویدادی جمعی و وابسته
به مکان در فرایندی از رابطه علت و معلولی در دل شهر می کند.