در آثار هنری و ساختمان های لوکوربوزیه شبحی تکراری ظاهر می شود: مرد مدولار. این پیکره ی انسانی ایستاده با غرور و چهار شانه که گاه یکی از دستانش را بلند کرده است، شاکله ی اصلی سیستم لوکوربوزیه برای ایجاد نظمی دوباره در جهان است. مدولی که سیستمی جهانی از نسبت ها را می سازد و بی شک جاه طبی بزرگی است. آشتی دادن ریاضیات، فرم انسانی، معماری و زیبایی در یک سیستم واحد.
فیبوناچی و رمان های جنایی انگلیسی
این سیستم می تواند برای تصمیم درباره ی تمام جنبه های طراحی مورد استفاده قرار بگیرد. از طراحی دستگیره ی در تا طراحی شهری؛ و البته که لوکوربوزیه عقیده داشت که این اندازه می توانند در صنعت و مکانیک نیز سودمند باشد. این سیستم دارای یک سری مقیاس و اندازه است که در بستری از قوانین مدولار ارائه شده اند. مدل بنیادی این مدول، مردی شش پایی است که گفته می شود بر اساس قد معمول کارگاهان در رمان های جنایی انگلیسی که لوکوربوزیه از آن ها لذت می برده الهام گرفته شده است. این مدل مطابق با "نسبت طلایی" به قسمت های مختلف تقسیم می شود. نسبت تقریبی 1.61. بنابراین نسبت ارتفاع کل مدل، به ارتفاع ناف آن 1.61 است. با استفاده از دنباله ی فیبوناچی این نسبت ها را می توان به بالا، پایین یا بی نهایت تقلیل داد. لوکوربوزیه در ساخت این سیستم به جدال دوهزار ساله ی ریاضیاتِ معماری پیوسته بود. جستجویی که پیتاگوراس، ویتروویوس و داوینچی را به خود مشغول کرده بود.
خاصیت های عرفانی سیستم مدولار
لوکوربوزیه در سال 1943 سیستم مدولار خود را توسعه داد و اولین جلد از مطالعات خود را در سال 1950 منتشر کرد. پس از زمان تکمیل بنای یادبود بتنی در مارسی (1952)، لوکوربوزیه این مدول را در ساختمان های خود از جمله مجتمع های دولتی در چاندیگار هند و لو کابانون در جنوب فرانسه استفاده کرد. سیستم او به مرور مورد ستایش گسترده ای قرار گرفت و توسط معماران و طراحانی مانند جورج کاندیلیس و ژان پرو استفاده شد؛ انیشتین نیز در مورد این سیستم نوشت "این مدول ابزاری است که امر خوب را ساده و امر بد را دشوار می کند." هرچند این مدل در نهایت چندان مقبول واقع نشد. شاید به این دلیل که لوکوبوزیه قصد داشت آن را ثبت کند و از ساختمان هایی که با استفاده از آن ساخته می شوند حق امتیاز دریافت کند.
با این حال، این واقعیت که لوکوربوزیه سیستم مدولار را به انیشتین نشان داد، نشان می دهد که او به چه میزان از نتیجه ی کارش رضایت داشته است. اگرچه او این مدول را مانند هوانوردی، ابزاری برای کار می دانست، اما به مرور با دیدن اضافه شدن فضائل اخلاقی به آن -به عنوان بخشی از اساس معماری جهان- میخکوب شد.
لوکوربوزیه همانند همتایانش در قرون وسطی، مجدوب جستجویی آرمانی برای یافتن کلیدی بود که بتواند راز های معماری را برملا کند.
چارلز جنکس، مورخ معماری، که به طور گسترده در مورد لوکوربوزیه نوشته است،
پیتر آیزنمن و سیسیل بالموند را به عنوان وارثان همان روحی معرفی می کند که لوکوربوزیه را وادار به طراحی مدولار کرده است.
با این حال این مدول نیز به اندازه ی هر سیستم اندازه گیری انسانی دیگری اختیاری و قراردادی است. پایه ی شش پایی آن کاملا سلیقه ای بود و هیچ دلیلی برای این وجود نداشت که این پایه پنج پایی نباشد. همانطور که غالبا گفته می شود، این پایه ی شش پایی برای زنان و کودکان چندان عادلانه نیست و استفاده ی خود لوکوربوزیه از آن نیز دور از ذهن بود. جنکس یادآوری می کند که اتاق خواب های کودکان در مارسی شش پا در بیست و سه فوت است و تناسب زیبایی شناسانه ای ندارد. و اگر این مدول به طور ناقص رعایت شود، هرگز مطابق میل لوکوربوزیه به یک معیار جهانی تبدیل نمی شود. پس چرا به آن احترام گذاشته می شود؟ چرا حتی آن را به خاطر می آوریم؟
فرم انسانی در مرکز طراحی
بی شک چیز هایی که متناسب با یکدیگر هستند، از نظر چشم خوشایند تر دیده می شوند؛ اما آنچه که در واقعیت اهمیت دارد، این است که مدولار شکل انسان را در مرکز طراحی قرار می دهد. در شرایط فعلی معماری پست مدرن - و رایگان برای همه- که توسط پردازنده های کامپیوتری هدایت شده و به واسطه ی ایدئولوژِی
معماری پارامتریک پایدار مانده است،
بایومورفیسم طغیان می کند اما نسبت های انسانی از تصویر خارج شده است. شاید این نتیجه ای قابل درک از ایده آل سازی بدن انسان باشد؛ اما برای به دست آوردن راحتی جادویی سکونت در فضا هایی که با توجه به فرم های انسانی طراحی شده است، باید بر این ناراحتی غلبه کنیم.