Il Girasole”" که به "گل آفتابگردان" نیز ترجمه می شود، این
عنوان را از روشی دریافت می کند که به نظر می رسد ساختمان خود را از محدودیتهای زمینه
ای جهت باز تعریف رابطه اش با محیط رها می سازد. به شکل قابل ملاحظه ای، و به طرزی نمایشی، نماهای جانبی ]بنا[ به سمت بیرون میچرخند
تا به طور حداکثر در معرض نور خورشید قرار بگیرند، مانند گل ]آفتابگردان[ ی که به دنبال خورشید می
چرخد. به نظر می رسد در قسمت جلویی ساختمان، شکافی نما را به دو قسمت جدا کرده و نور به داخل ساختمان تابیده می
شود و به دنبال آن ورودی اصلی را نیز روشن می سازد. در ادامه این دستکاری های
ماهرانه و خلاقانه در نما، لوییجی مورتی
سطح نماهای جلویی و پشت ]ساختمان[
را به شکلی نازک به فراتر از حجم ساختمان گسترش می دهد، تا به آنها ظاهری شفاف و
صفحه مانند ببخشد.
در پلان،
ساختمان تقریباً به شکل U عمل می کند، به دلیل اینکه شکاف قسمت جلوی ساختمان تا
حیاط مرکزی که بر سیرکولاسیون ساختمان متمرکز است، ادامه می یابد. واحدهای مسکونی در اطراف این هسته توخالی (حیاط
مرکزی) در یک سیستم شبکه ای متحرک که منعکس کننده هندسه سایت است، پراکنده شده
اند. یک تقارن کاذب اما تلویحی
در حیاط همه طبقات به جز طبقه همکف حاصل می شود، جایی که مجموعه غیرمنتظره ای از
منحنی های طبیعی بر لابی مسلط شده و نظم مسیر ورودی را مختل می سازد.
برجسته
ترین خصوصیات بنا پیچیدگی های جزئی از جمله طراحی نابسامان و نا منظم در فضای بالای درب
ورودی (سنتوری) و پله ورودی که اندکی خارج از محور است می باشند، که مورتی ]آنها را[ در تقارن و
تعادل ساختمان به وجود می آورد.این دست عناصر آگاهانه، همانطور که پیتر آیزنمن آنها را "تصمیم ناپذیر" می
نامد، مواردی هستند که ]پروژه[ "Il
Girasole" را نمی توان به روشنی در زمینه های تاریخی و عقیدتی طبقه
بندی کرد. یکی از اولین
مقالات انتقادی در مورد این پروژه، که در سال 1953 منتشر شد، این پروژه را به
عنوان یک طرح "التقاطی" توصیف کرد، اما ]این ساختمان[ هنوز هم موردی
است که می توان آن را با اصطلاحات مدرنیستی درک کرد. به هر حال، پس از شصت سال پس نگری این ساختمان حکایت از آن
دارد که از زبان پیشینیان مدرنیست خود وام گرفته است، ولی "Il Girasole" با رهایی از
"جعبه" مدرنیست و بازآفرینی نقش عناصر فرمیک و ساختاری، با صراحت محدودیت
های آموزه های مدرنیستی را رد و حتی هجو می کند.