کونستهال در
امتداد بلوار ماس، در بالای یکی از بزرگ ترین سد های روتردام واقع شده و به عنوان
یک پل بین آزادراه شلوغ و پارک موزه را متصل
می کند. سایت موزه به عنوان یک حجم تقسیم شده به چهار بخش مستقل است که توسط
دو تقاطع تشکیل شده.
تقاطع اول جاده ای است از شرق به غرب سایت می
گذرد در حالی که تقاطع دیگر یک رمپ پیاده رو عریض است که جهت شیبش از بخش جنوبی
سایت به سمت بخش شمالی آن است و بین سد مرتفع و پارک پشت موزه که در سطح پایین تری
قرار دارد ارتباط برقرار می کند.
این تقاطع ها
که چارچوب مفهومی را برای فضای ساختمان تقویت می کنند، به طور جداگانه و در عین
حال یکپارچه اند. تقاطع ها طراحی موزه را به عنوان یک مطالعه ی حجمی و نه یک
استراتژی پلانومتریک و مقطعی بیان می کنند.
طراحی حجم ها
یک اثر ترکیبی را ایجاد می کند که به صورت مجموعه ای از قطعات یا فضا ها از طریق
تقابل فضایی و جهت گیری هر فضا به یک سیستم منسجم تبدیل می شود. این یکپارچگی
فضایی از طریق تفکیک، کیفیت های دینامیک هر گالری و سالن را افزایش می دهد.
اگرچه احجام جدا
از هم و مستقل هستند، کولهاس توانست مدار های مارپیچ ادامه داری را خلق کند که فضا
ها را از طریق سری رمپ هایی در بالای زمین به هم متصل کند.
مدار های
مارپیچ توسط فضای بینابینی ایجاد شده که تجربه های متفاوت از هر فضا را بهبود می
بخشد. هر لحظه از انتقال از یک فضا به فضای دیگر به عنوان یک سیستم سیال مهم است،
مخصوصا از آنجایی که موزه بدون مجموعه است و در هر برهه ی زمانی می تواند هنر های
قدیمی، هنر های جدید، نمایشگاه های معماری، مجسمه ها و نمایشگاه های عکاسی را نمایش
دهد.
این تقاطع ها
نه تنها حالت هایی از سیرکولاسیون سایت هستند، بلکه جریان های مفهومی شهری هستند
که حجم بیشتری از ساختمان ها را مشخص می کنند و شرایط فضایی جدیدی را برای برنامه
ها، ارتباطات بصری و ورودی ها تامین می کنند. یک مثال برای این امر می تواند
وروردی اصلی موزه ی کونستهال باشد که رمپ پیاده رو که از جهت شمال به جنوب سایت می
گذرد به رمپ سالن اجتماعات می رسد.
در حالی که
دو رمپ در پایین ترین نقطه ی مرکزی به هم می رسند، یک ورودی جدید ایجاد می شود.
همچنین همانطور که شیب رمپ برای صندلی های سالن اجتماعات شروع به جدا شدن از رمپ
سیرکولاسیون می کند که به موازات صندلی های سالن اجرا می شود، می توان رستورانی را
که در زیر رمپ سالن اجتماعات قرار دارد مشاهده کرد.
کونستهال
مجموعه ای از شرایط مکانی و تقارن هاست که اگر از نظر برنامه ای متفاوت و جدا از
هم باشند، شروع به آشکار سازی خود برای یکدیگر می کنند تا یک سیستم به ظاهر
یکپارچه ایجاد کنند.
از آنجا که
فضا ها ذاتا متفاوت هستند، سیستم ساختاری هر یک از حجم هایی که کونستهال را شکل می
دهند نیز متفاوت است. با همکاری سسیل بالموند، ساختار کونستهال به اندازه ی فضایی
که آن را حفظ می کند دینامیک است. در عین حال این بنا از دستگاه های ساختاری تشکیل
شده که بالموند آن ها را از نظر ساختار و معماری متمایز می داند.
در یک گالری
در بخش شرقی ساختمان یک سری از لوله های قرمز وجود دارند که در بین خرپا های سقف
بافته می شود و برای ایجاد یک شبکه ی نیم دایره ای به هم متصل می شوند. بیشتر
بازدیدکنندگان فکر می کنند این یک مجسمه است که با ساختار بنا ادغام شده، اما سسیل
بالموند از یک سیستم مهارسازی غیر خطی استفاده می کند که قصد دارد به جای مکانی که
منفعلانه عمل می کند و دیده نمی شود به اثر بخشی فضایی گالری بیفزاید.
"جزئیات
در سالن هنر به نوعی است که توجه را به جنبه هایی مانند نحوه ی خوانش زمین، سنجش
انتزاع ها، شفافیت و شافیت بتن و شرایط موجود جلب می کند. سنجش یک کلیت به جای همه
ی این ثبات ها، در پیوند ها و برخورد ها است." –رم کولهاس