مصاحبه ی سال 1999 مایک نیکولز با فیلمْ کامنت درباره
ی فارغ التحصیل (1967)، تصویر واضحی از تلاش کارگردان برای تقویت ابعاد روانی شخصیت
اصلی فیلم از طریق سامان دهی فضا را نشان می دهد:
فیلمْ کامنت: استفاده از فضای ترکیبی در فیلم غریب است: پر از پرسپکتیوهای تحمیلی
و ادم ها و اشیای پیش زمینه که مزاحم اند، فیلمبرداری از بنجامین از فضای منفی آدم
دیگری در پیش زمینه، فیلمبرداری از بین پاها یا دست های کسی، چطور به این شیوه
رسیدی و چه می خواستی بیان کنی؟
مایک نیکولز: مفصل با رابرت سرتیس و طراح صحنه درباره اینکه احساس انزوا و بیگانگی
را چطور بیان کنیم صحبت کردم. درباره شیشه، پلاستیک، ماهی توی مخزن. درباره ی
غیرشخصی کردن ماجرا. ممکن است متظاهرانه به نظر برسد، ولی واقعیت این است که قرار
بود این چیزها رازی بین خودمان باقی بماند و این کاری است که شما با تم در یک فیلم
می کنید. تم تان را انتخاب می کنید، بیانش می کنید و باید راز باقی بماند، ضرورتی
ندارد که وقتی ادم ها از سینما بیرون می ایند راجع به این چیزها صحبت کنند. اما
کماکان این ستون فقراتی است که شما باقی بدنه ی فیلم را روی ان می اویزید.
در این فیلم، موضوع غرق شدن در اشیا بود و این خطر که خودت به شی تبدیل شوی، این
خطر که با خودت و ادم های دیگر به مثابه شی رفتار کنی. این طوری بود که این دلمشغولی
ما را رساند به ترکیب بندی نماها و جای دوربین برای بیان این که او چه اندازه
منزوی بود.