در سال 1988 اوسوالد ماتیاس اونگرز (1926–2007)
ویلا گلاسوته را در ایفل واقع در غرب آلمان ساخت. این خانه با الهام از ویلا روتاندای پالادیو، یک جعبه مستطیل شکلی است که هر نمای آن متقارن است. اتاق های داخل
آن در اطراف یک سالن مرکزی و راه پله چیده شده است. این ویلا عاری از هرگونه تزئینات
است ولی با این حال مانند ساختمان هایی کلاسیک مورد خوانش قرار می گیرد.
اونگرز معتقد بود که "خانه یعنی
فضای زندگی، آزمایشگاه، یک آزمایش و یا نمایش ایده ای از جهان." دنیای خیالی
اونگرز، تابع قوانین سخت هندسه و محصور در یک جعبه سفید ساده بود که به شواهدی از
وجود معماری مدرن تبدیل شد که به دنبال نظم و اساس در اصول دقیق کمپوزیسیون بودند.
معمارانی که به دنبال معماری غیر
فیگوراتیوی از فرم های خالص هستند، معتقد به حجم، هندسه و تناسب در فرم اند. سنتز
شدید و کاهش عناصر، جستجوی ماهیت معماری را نشان می دهد که اونگرز در قوانین دقیق کمپوزیسیون
آن را تعریف کرده است.
یک شبکه دقیق هندسی، ساختمانهای اونگرز را
مشخص می کند. اونگرز در ویلا گلاشوته، از یک شبکه مربعی 17*17 متری واقع در مرکز
پارک استفاده کرد. دو دریاچه موجود، در طراحی گنجانده شده و اندکی اصلاح شده است.
ویلا مسیر آسفالته ای ندارد و از طریق مسیر جنگلی به ساختمان منتهی شود.
اونگرز به عنوان یک نظریه پرداز معماری
و مدرس دانشگاه، آنچه منتقدانش "کوادراتیسم یا درجه بندی" می نامند، طرفدارانش
آن را "خرد گراییِ آلمان" می نامیدند. در این راه، او به آموزه های ژان
نیکولاس لوئیس دوراند متوسل شد که در سال 1820 کتابهای الگوی
خود را با نمونه های اولیه هندسی برای "هر ساختمانی" منتشر کرده بود.
اونگرز در زبان رسمی خود صریحاً به
عناصر اولیه طراحی معماری مستقل از سلایق معاصر اشاره داشت. الگوهای تاریخی وی در
تاریخ معماری عمدتاً ارجاعی از دوران روم باستان و یونان بود. از این رو گاهاً از
کارهای وی انتقاد بعمل می آمد که فرمالیستی است. در رابطه با ساخت و ساز وی در
محوطه فرانکورت مِسه، غالباً درباره "نظمی جدید" صحبت می شد. اونگرز همانند هر
معمار دیگری، برای دهه ها به زبان رسمی که قبلاً انتخاب کرده بود وفادار ماند. وی یکی
از نظریه پردازان برجسته مدرنیسمِ دوم بود.
از دانشجویان مشهور اونگرز می توان
به مکس دودلر، جو فرانتسك، هانس كولهوف، رم كولهاس، كریستوف ماكلر، یورگن ساواد و یون
یانگ یی اشاره کرد.
اونگرز درباره خانه ی گلاشوته می گفت:
"می خواستم ببینم معماری تا کجا می تواند انتزاعی باشد. بنابراین، "خانه
ای بدون کیفیت" است، نه تزیینات، نه جزئیات، نه پایین و نه بالا...همه چیز تا
هسته مطلق انتزاع، تقلیل یافته است تا حدی که نتوان بیشتر پیش رفت."
اونگرز
معماری بود که برخلاف بسیاری از همتایان خود،
هرگز نیازی به قطع ارتباط خود با گذشته نمی دید. با این حال، او به تاریخ ایده ها
اشاره کرد، نه به تاریخ سبک ها. او که به دنبال اساس افکار و خلاقیت خود در منابع
کلاسیک بود، برخی از اشکال ، فرم ها و طرح های عملکردی صلب را تکرار نکرد. و
همچنان روی مسئله نظم در معماری تمرکز داشت.
وی معتقد بود که صحنه آغازین معماری،
پوچی است و مداخله معماری که شامل ساختاردهی به این فضا که خود، رادیکال ترین است،
به یک نظم نیاز دارد. با این حال، این دستور نیاز به قوانینی دارد. برای وضع قوانین،
به اعتقاد او کمپوزیسیون یا ترکیب بندی ضروری است. ترکیب بندی که اونگرز بر اساس
قوانین کلاسیکِ مفاهیمی چون تقارن، تناسب، آرایشِ محوری و تضادها درک کرد. او با
هندسه به عنوان نیرویی برای آرایشِ واقعیت رفتار کرد.