"سیال"،
"پویا" و "منحنیْ طور"؛ یک نمونهگیری سریع از بازدیدهای آنلاین
نشان میدهد که این سه عبارت در بیش از نیمی از مقالات و خلاصه پروژههایی که آثار
زاها حدید را توصیف میکنند به چشم می خورد.
سه کلمه ای که به نظر می رسد مردم در جستجو برای یافت درک مشترکی از این آثار بر
سر ان ها توافق کرده اند، کلماتی که به موازات سعی می کنند جوهر بیش از پنجاه اثر در
حوزه طراحی محصول خلاقانه ی اغلب ناآشنا را که زاها حدید در دهه های اخیر زنده
کرده است، مشخص نماید.
بحث عمومی، تلاشی است برای جستجو و یافت تعاریف پایهای تایپولوژیکال، زیرا مفسر و
مخاطب در انتخاب این که آیا روی سطوح شیبدار مختلف این حجمهای دارای اشکال آزاد
دراز بکشد، به ان ها تکیه کند یا روی ان ها بنشیند آزاد است.
به طور معمول، جنبه های رسمی و بصری آثار غالب اند و این در حالی است که تعاریفی
مانند "عملکردی" یا "راحت" ـ کلماتی نزدیک تر به واژگان توصیف
کننده ی طراحی در فهم سنتی اش ـ به ندرت برای توصیف این آثار انتخاب می شوند.
"سیال"، "پویا"
و "منحنیْ طور" البته از رایجترین تعاریف و تعابیری هستند که وقتی به
ورنر پنتون و صندلی نمادینش فکر میکنیم ـ صندلی ای که اوایل سال 1956 شروع به
توسعه آن کرد ـ هم به ذهن متبادر میشوند. این صندلی ها اگرچه در زمان خود انقلابی
بودند، اما می توان ان ها را به عنوان گام بعدی و اساسی در تکامل صندلی های کنسولی
ای دانست که نسخه های اولیه شان توسط استم، بروئر، آلتو و ریتولد تولید شده بود.
مردم از آنجایی که تایپولوژیِ صندلیْ طور آثار پنتون را تشخیص دادند، آسوده خاطر
شدند و با این طرح ها ارتباط برقرار کردند. سپس، اولین مدلهای رزین پلیاستر تقویتشده
با فایبر شیشه در سال 1967 ارائه شد، البته پس از آزمایشهایی با سه نوع پلاستیک
مختلف، نسخه نهایی پلیپروپیلن رنگی صندلی پنتون چهل سال پس از ارائه طرح اولیه دوباره
راهاندازی شد. طراحیِ خوبی داشت و دارد، عبور از محدودیت های تکنولوژیکی زمان بر
است.
زاها حدید مطمئناً سهم
خود را در انتظار برای دیدن اولین اثر واقعی خود را پرداخت کرده، پروژههایش اگرچه
به سبب طراحیهای شگفتانگیز و حظ بصری ای که فراهم می اورد جوایز متعددی دریافت میکردند،
اما با این عنوان که برای ساخت نامناسب هستند پس زده می شدند.
با این حال، معماری حدید سرانجام بر این نوع از دگم اندیشی و محافظه کاری و تعصب
غلبه کرد و روشهای ساخت و ساز موجود و مستقر را به چالش کشید، با این حال آثار
او در مقیاس های کوچکتر روالی دیگر را تجربه کرده اند؛ حتی اگر این اثار از تغییرات
الگوریتمی ای برامده باشند که میتوانند بارها و بارها تکرار شوند، با این حال به
وضوح می خواهند که در قالب تولید صنعتیِ سریالی به تولید انبود برسند، و این دقیقا
جایی است که تفاوت بین معماری و طراحی قرار دارد.
مسئله ای که این جا با ان مواجه هستیم قالب های بعضا کلیشه شده ی ذهنی مخاطب است. یک
معمار سعی می کند راه حلی منحصر به فرد را برای یک سایت خاص پیدا کند. یک طراح صنعتی،
طراح محصول و طراح جزییات باید از دوْدو تا چهار تا شروع کند. شکل اثر، حتی اگر
مهم باشد هم نمی تواند تنها نقطه شروع طراحی قلمداد شود. از همین روست که مبلمان های
زاها حدید همیشه "سیال"، "پویا" و "منحنیْ
طور" باقی می مانند، اما "انحصاری" و "تولید محدود" نیز
هستند، زیرا حداقل، هنوز، وارد خانههای زیادی نشدهاند.
خانه خود حدید ویترینی
است برای برخی از آثار هنری و طرح های آیکونیک اش. این آثار از دیوارْپوشِ "تکتونیک
ماله ویچ" گرفته تا اشیای جدیدتر، در کنار هم شکلی سیال از وحدت می افرینند.
با این حال، این چیدمان های مجسمهْ مانند، بهطور عجیبی در یک فضای آزاد مسطح، که
یک طبقه معمولی در یک خانه با پلان راست گوشه است کمی غریبه به نظر میرسند.