عنوان: بازطراحی
سینمای
روبازِ
بهار
نگارنده: نگار کماسی
دانشگاه: هنر
و معماری تهران مرکز
مقطع
تحصیلی: کارشناسی ارشد
رشته
تحصیلی: معماری
استاد
راهنما: دکتر کاوه بذرافکن
استاد
مشاور:مهندس کامران حیرتی
سینما بهار سقف نداشت؛ نبودِ سقف،
این سینما را باز، دست یافتنی، سودمند و اشتراکی میکرد. سینمایی که خود را به عموم مردم
عرضه، تقدیم و تسلیم میکرد. حضور در این سینما یک مسئلهیِ موقتی
بود؛ معماریایی سراسر
بیانضباط که میتوانست باعث تداوم عدالت اجتماعی در فضای شهری شود. سینمایی
که امروز یک متروکهی مسدود است. مبانی
نظری این پژوهش برای بررسی این پروژه گریزی به دانش فارنزیکی میزند.
فارنزیک، یعنی
جرمشناسی. اما سوال اصلی اینجا بود که چه جرمی در یک سینما که به طور متدوالِ همهی
مکانهای دیگر متروک شده اتفاق افتاده است؟ در اینجا دیویس به یک جنگ
سرد شهری اشاره میکند. مفاهیمی تحت عنوان معماری پلیسی، طراحیهای بازدارنده و
محیطهای خیابانی سادیستیک؛ آنچه که نهایتن منجر به فرسایش تدریجی عدالت اجتماعی و
نفی فضاهای دموکراتیک میشود. سوجا مصادیق این جنگِ نامشهود را حتا در کمبود تعداد سرویسهای
بهداشتی عمومی در همه جای شهر میداند. پس به نظر میرسد متروک شدن یک سینما که
شهر را واجدِ چنان کیفیتی در عرصهی عمومی میکرد؛ آنچنان هم اتفاقی نبوده و نیست.
پایِ یک جرم در میان است، جرم پنهانِ شهری، جرمهای کلان و سازمانیافته در جای
جایِ شهرها...
در نتیجه طرح ما در ادامهی این مفاهیم و در مقابل با
معماری انظباطی قرار گرفت. اینکه چجور سینمایی میتوانیم طراحی کنیم که اینبار هم
دستانش به روی عموم مردم باز باشد. خود را خطاب نهاد قدرت
قرار ندهد، از اردهی ساختار قدرت فاصله بگیرد و به مردم نزدیک شود. این پروژه تلاش میکند سینما را به عنوان فضایی فرهنگی برای طبقات
فرودست یا آنها که امکان استفاده از محیطهای فرهنگی را ندارند دسترسپذیر کند. بجای
خصوصیسازی سینما، آن را به عنوان یک عرصهی گشودهیِ شهری معرفی کند.
یک سیستم خود مختار، مجزا
و بیانضباط که متعهدانه حق مردم را از شهر میگیرد. اینجا کی بلیط داره کی
نداره؟ نمی دونیم. کی از کجا تماشا میکنه، یا نمیکنه، نمیدونیم. فقط میدونیم
سینما بهار یک فاصله ست، یک مکث، یک فضا، که زمستوناش تعطیله...