در زمانه ایی که از قرار معلوم، ذات هر ان چه در الگوی کلاسیک ـ ارزش معتبر و عقلانی ساختارها[ی قوام بخش به پارادایم ها و صورت بندی ها]، بازنمایی ها، روش شناسی های اصیل، نتایج و فرایندهای استقرایی و قیاسی ـ موثر بوده است گمراه کننده و وهم الود از اب درامده، مُقَوِم ترین الگو برای معماری کدام است؟
ان چه می توان بدان اندیشید گستره ایست ان سوی محدودیت تعین یافته از طریق الگوی کلاسیک؛ الگویی که معماری را در قامت گفتمانی مستقل و فارغ از ارزش های برون بافتی تعریف می کند، چرا که معماری همـ برشی است از امر رها از معنا، دلبخواهی و بی زمان که در قامت مصنوعی کالبدی رخ می نمایاند.
برداشته از پیتر ایزنمن، پایان امر کلاسیک، 1984: 166