جشنواره کن با برق آفتاب تابستان روی آسفالت بلوار کورازت، هتلهای کنار ساحل که بیوقفه گذرگاه ستارهها شدهاند و عکاسانی که نام ستارهها را فریاد میزنند شناخته میشود. اما جایی که بیش از همه توجهها را به خود جلب میکند، فرش قرمز است و ستارههایی که روی آن راه میروند: با پاپیونهایی که مدام سفت میشوند؛ انگشتهایی که با گوشوارهها و گردنبندها بازی میکنند؛ کفشهای براق و سیاه ورنی مردانه و دامنهای دنبالهداری که با یک دست بالا گرفته شدهاند تا صاحبش را بدون دردسر بالای پلهها برساند و صورتهایی که برمیگردند و به دوربینها لبخند میزنند.
در گرماگرم جشنواره هفتاد و پنجم کن، شبکههای اجتماعی ایرانیان پر شد از انتقاد به انتخاب لباسهای هنرپیشههای ایرانی. من با خواندن بسیاری از انتقادها به لباسهای چهرهها غمگین میشدم، نه به خاطر انتخابهای اشتباه لباس، یا ضعف صنعت کوچک مد ایران - که فقط و فقط به دست جوانان با استعداد، ولی دور از امکانات جرقه زده - بلکه به دلیل در نظرنگرفتن شرایطی که این لباسها در آن طراحی شدهاند.
برای ما ایرانیان فستیوال کن امسال با حضور رنگارنگ زر امیرابراهیمی روی فرش قرمز آغاز شد. لباسی از مجموعه بهار/تابستان ۲۰۲۲ مارک کلوئه، لباسی که نمیدانم از قصد انتخاب شده بود یا تصادفی تیرش را به هدف زده بود. روبانهای رنگی که هر کدام جدا از هم ولی کنارهم دور گردن زر گره خوردهاند و با وجود رنگهای متفاوت همچنان متحد، کیپ تا کیپ به کمر زر میرسند. این روبانها که هیچکدام حتی لبه دوزی و «فینیشینگ» کلاسیک هم ندارند از کمر و سر شانه به پایین «طعم خوش رهایی» را تجربه میکنند. لحظهای که زر مقابل دوربین خبرنگارها شروع به چرخیدنی رها و آزاد کرد از خودم پرسیدم، «آیا زر هم فلسفهای که من برای لباسش میبینم را دیده؟ آیا این روبانها ما مردم ایران هستیم که با تمام تفاوتها در کنار هم، گرهای مشترک داریم و به دنبال رهایی هستیم؟» به نظر من این هوشمندی زر بود که میدانست با مشغله خود نمیتواند همه کارها را به تنهایی انجام دهد و در یک ماه و نیم اخیر از استایلیستی به نام رضوان فارسیجانی، فارغالتحصیل رشته مد از «مدرسه عالی هنرهای کاربردی، دوپقه» کمک حرفهای گرفت.
سه روز بعد دامن حجیم خاکستری از تور پلیسه شده، با تاپ آستین بلند سیاهی که گردن را احاطه کرده توجه کاربران را به خود جلب کرد. این بار ترانه علیدوستی، با چهرهای منگنه شده میان دولت و ملت، روی فرش قرمز برای فیلم «برادران لیلا» قدم برداشت. صنعت مد یک بار دیگر قدرت و سرعت نفوذ خودش را ثابت کرد و شبکههای مجازی پر شد از انتقاد از این لباس و تمسخر آن. تورهای پلیسه شده لایه لایه روی دامن با دراپههای تا حدی نامنظم در کنار تاپی مشکی زیر آفتاب داغ جنوب فرانسه، کرینولین زیر دامن که به اندازه کافی بلند نبود و از چند سانتی زیر زانو پارچه میشکست و حتی به زمین هم نمیرسید (که البته شاید هم کفش، پاشنه بلند کافی نداشت) همه و همه کنار هم ناهماهنگ بود و به دید من هم چشمنواز نبود. اما آیا انتظار بهجایی است که صنعت مد ایران هم مانند سینمای هنری ایران، که در بسیاری صحنهها پیشرو بوده، بدرخشد؟
آیا این رواست که از ترانه علیدوستی انتظار درخشش همچون چهرهای هالیوودی مثل شارون استون در لباس «دولچه اند گابانا» داشته باشیم؟ شارون استونی که به گروهی از بهترین استایلیستها، مشاوران روابط عمومی و آژانسها دسترسی دارد و بارها تجربه شرکت در چنین مراسمی را داشته؟ مد برای خیلی از هنرپیشهها قسمتی از رقابت حرفهایشان است و همواره باید تلاش کنند نگاهها را با کمک صنعت مد به طرف خود خیره و توجهها را جلب کنند. هنرپیشهای با کارنامه هنری ترانه علیدوستی که قبلا هم در جشنواره کن حضور داشته میتواند بهراحتی با استفاده از برندهای مشهور فرانسوی که اسپانسر فستیوال کن میشوند، لباس مارکداری به تن کند. ولی او همچنان تصمیم میگیرد جدا از لطمه قضاوتها و پرخاشگریهای همیشگی، به یک طراح ایرانی اعتماد کند و معرف یک برند ایرانی باشد. شاید برای همین است که در اولین حضورش در کن لباسی از مزون گلکسی از تهران را پوشید و اینبار از طراح ایرانی ساکن دوبی «ده ثریا هاوس» و برند کلاه فرموک استفاده کرد.
لباس دیگری که توجه بسیاری به خود جلب کرد، لباسی آغشته در منجوق و پولک دوزیهای براق و رنگی و مسلما الهام گرفته از دهه ۷۰ میلادی بود که من را یاد لباس گوگوش در ویدیوی «خلوت» از همان دوره انداخت. لباسی سرهمی از برند «زردوز» که مثل یک توپ دیسکو بر روی فرش قرمز میدرخشید و مختص فرشته حسینی طراحی شده بود. چیزی توجه من را جلب کرد دو نماد سوزندوزی روی لباس است که فلسفه پشتشان بسیار مناسب این رویداد بود: پرنده هدُهُد، که در فرهنگ شرق نماد خبر خوب است و خوشه گندم که نشان برکت است. شخصا شلوار لباس با سلیقه من همخوان نیست چرا که معتقدم اگر از هر دورهای الهام بگیریم موظفیم سبک آن روزگار را با امروز وفق دهیم و من این کیفیت را در برش شلوار ندیدم. از طرفی با اینکه استراتژی لباس «اوت کوتور» مشخص است، طراح یک نکته مهم را نباید فراموش کند و آن افراط در جزئیات بصری لباس و برش است که گاه ممکن است وجهه لباس را از لباس شب به لباس «کاستیوم» برای تئاتر یا فیلم تبدیل کند. اما چه لباس را بپسندید چه نپسندید، نمیشود رشد آگاهی و تلاش طراحان داخلی با محدودیتهای آکادمیک را انکار کرد. برای من درک طراح «زردوز» از اهمیت تبلیغاتی صنعت مد روی فرش قرمز بسیار تحسینبرانگیز بود. نکته دیگری که برایم ستودنی بود، همراهان عوامل فیلم بودند که هرچند نقش مهمی روی فرشقرمز ایفا نمیکردند ولی همچنان دریچهای برای ارائه کارهای طراحان ایرانی شدند.
جلیقه زرد فرانک قوانلو (همسر پیمان معادی) از مجموعه بهار/تابستان -۲۰۲۲ نسیم اخوان، یادآور لطافت کیمونوی ژاپنی بود. این جلیقه تافته با سرشانههای پهن، کمربندی از جنس طناب و پیچیده به دور کمر در کنار یقهای آهاردار و مجلل از تکنیک پنبهدوزی، به گفته طراحش، بر قدرت و محکم بودن زنان تاکید میکند. ترکیب رنگ فیروزهای و زرد این جلیقه در صنایع دستی ایرانی بارها دیده شده و اینجا به منظور تلفیق آراستگی فرهنگ ژاپن با رنگارنگی فرهنگ ایران چیده شده است. خانم قوانلو همچنین برای تزئینات جانبی لباسش از گوشوارههای مارک برند رهام بابایی استفاده کرده بود. لباس تافته پلیسه شده سرمهای کیمیا فاطمی، کار لیلا کاشانی، طراح ایرانی ساکن کانادا بود. نگاه مدرن لیلا به مد باعث شده تا این بار پلیسه جهت ریزش همیشگی خود را تغییر دهد و با برشی اریب و کج از هر سمت به تنها دو درز وسط لباس برسد. در دوران طلائی «اوت کوتور»، طراحان بهنامی از جمله مدلن ویونه و کریستوبال بلنسیاگا چالش قائم کردن درز لباس و یا جایگذاری درزها در نقاط غیر معمول را میپسندیدند و این دو شیوه را در لباسهای اوت کوتور قدیم زیاد میبینیم.
فروشگاه مجازی «آستین»، که حامی مالی لباس و استایلیست کیمیا بود برای تکامل این مجموعه، کفش «تی-استرپ» (کفشی با بندی مشابه حرف T بر روی ساق پا) برند مهرنوش شاهحسینی را انتخاب کرده است. تنها قسمتی که متناسب با این مجموعه نبود، کیفی برای استفاده روز از مارک شنل بود که طبیعتا مناسب رویدادی با کد لباس «بلک تای» نیست. در روز اختتامیه ظرافت و شیکی زر امیرابراهیمی در لباس صدف تحویلدار نفس بسیاری را بند آورد. لباسی مشکی از تور و کرپ و دانتل فرانسوی با یقه «رافل کلار» (یقه موجی) و کفشی از مارک «روشاز» با پاشنههای بلند و کلفت که در کنار لطافت دانتل و تور، حسی قدرتمند و با عزت نفس القا میکرد. آرایش چشم سبک دودی او هم حس شور و هیجان داخل چشمان زر را نشان میداد.
با پایان جشنواره کن، فرش قرمز این فستیوال هم تا سال دیگر برچیده شد. باید دید ستارههای ایرانی اگر سال آینده میهمان این فستیوال شوند، آیا همچنان این فرصت را به طراحان ایرانی خواهند داد تا طرحهای خود را در رقابت با بزرگترین برندهای دنیا در معرض قضاوت بگذارند یا نه؟ ستارههایی که معمولا تیمی متخصص برای مد با خود ندارند و به تنهایی باید لباس خود را انتخاب کنند. لباسهایی با دوخت طراحانی که همچون همکاران غربیشان، بخت این را ندارند تا طرحهایشان پیش از مراسم در معرض دید همه قرار بگیرد یا چهرههای بنام مزونهای بزرگ آنها را انتخاب و اصلاح کنند.