: معنای ان دستی که بر بلندای پایتخت[؛چاندیگار] ایستاده چیست؟
لکربوزیه: بیان گر یک نوع فلسفه است، پی ایند یک حیات مملو از پی جویی، شکست، پیروزی و کشمکش، از اولین ملاقاتم با اقای نهرو در دهلی و چاندیگار این دست حضور داشت، طی سال ها این دست برای من تبدیل به حد اعلا و تبلور کامل ان چیزی شده بود که ان را مغاک تامل می خوانم، جایی که عمل کردی دوگانه دارد هم امکان گفت و گو را حادث می کند و هم ذات گفت و گوی جاری میان افکار عمومی را خارج از عرف ها، تحمیل ها و انتخاب هایِ رایجِ رسمی به چالش می گیرد.
یک حفره بر بلندای شهر، زیر یک دست به ارتفاع 28 متر، درست در جبهه ی مخالف و رو به روی هیمالیا در نور خورشید می درخشد، کف این مغاک تامل ـ دیدن، فکر کردن، گفت و گو در مورد ان چه واقعی است ـ 5 متر عمق می گیرد و پایین می رود و دو امفی تاتر را شکل می دهد، چرا 2 تا، چون همیشه هر پرسش دو جنبه دارد، در ان جا چند صندلی چیده شده است، برای کسانی که دم غروب می خواهند ان جا به گفت و گو نشینند و سکویی برای سخنران و پوسته ایی اکوستیک و البته همه این ها زیر ان دست قرار دارند که بر روی چند بـُـلبرینگ سوار شده که هنگام وزیدن باد امکان چرخیدنش را فراهم می اورند، چرخیدنی هدفمند، برای بیان واقعیت زندگی، بیان تغییرات ثابتی که زندگی روزمره ما را تحت اشعاع قرار می دهند.
این دست تنها اثر سیاسیی ای است که من اجرا کرده ام، برخی می گویند این یک اثر ضد کمونیستی است! البته که چنین نیست، این اثر نسبت به این بدهِ بستان های تفسیری باز عمل می کند، نشانه ی نوعی خوش بینی است به این جهان، جهانی، بی نهایت اشفته و من می خواهم در این برهه تراژیک، یافت پاسخ را به دیگران محول کنم.
در اینجا با مقاله ایی برخورد می کنید که بر محوریت همین متن شکل گرفته است
و
در اینجا نیز می توانید از چند و چون چاندیگار و فرایند طراحی اش مطلع شوید
در اینجا و اینجا نیز دو مقاله را مطالعه فرمایید که تاکید عمده شان بر چاندیگار است