انچه پی می یاد، بخشی از مقدمه لِبِس وودز است بر پروژه برلین زیرزمینی، پروژه ایی که هدفش افرینش شهری استعاری و رمانتیک بود خارج از چارچوب های غالب بر قالب برلین دهه 80، برلین جنگ سرد، برلین زیر سایه مناقشات اتمی، در اروپایی که میلان کُـندرا در مورد ان نوشت :"تا سر جایش هست از ان دیدن کنید".
ان چه در این شهر اتفاق می افتد، چیزی بیش از هم گرایی سیاسی است. ان چه اتفاق می افتد هم نوایی مردم است برای تجربه شرایط نوینی از حیات. در اعماق، درون توده سترگ سیاره زمین، اقلیم جدیدی از کنش ها، نیروهایِ ژئو ـ مکانیکی خلق می کنند ریشه گرفته از جریان های الکترومغناطیسی زمین گرانشی، نیروهای لرزه ایی که به سطح می ایند و به فرم ها و مناسباتی که حامل عصاره حیات در خود شهر زیرزمینی می باشند شکل می دهند.
از لرزه نامحسوس توده ی زمین نیروهایی ساطع می شوند که برج های واژگونه و پل ها را در قامت لرزه هایی کم و بیش نامحسوس حرکت می دهند، ساکنین شهر روی زمین این لرزه ها را حس می کنند، اگرچه بی نهایت ناخوداگاه، چرا که ساختمان هایشان از ورقه های اهن و فولاد و مس و برنز و الومینیوم ساخته شده، جنبش این مکان های کار و زندگیِ شهر زیرزمینی، طنینی بر پیکره فضای اجتماعی ـ مدنی گسترده شهر می افکند، این مکان های زیرزمینی درست مانند ابزارالات موسیقی در هم طنینی با زمین و با یکدیگر به ارتعاش در می ایند و در فرکانس های متنوع تغییر می کنند.
سیاق زندگی بر این ره شکل می گیرد. سازندگان شهر زیرزمینی با رفتن به زیرزمین به دنبال استقلال سیاسی می باشند، زیر دیوار، ان ها عملا می توانند طرح رقبای سیاسی خود را ناکام گذارند و در عین حال به تاسیس چیزی غیر قابل پیش بینی نیز نائل ایند: جهانی نوین، جهان بادـ لرزه ها و شارهای الکترومغناطیسی، جهان غلیان های ثابت ولی ناخوشایند و جز این ها جهان تغییرات ممتد. سازه های ان ها که ساخته می شوند تا با جهان بیرون مرتبط شوند، ابزار این تغییرند و قیاسی اند بر حیات ثابت و ایستای به ذات این سیاره و تغییراتی که ساکنان ان خواهان انند.
اینجا نیز می توانید نوشتار لبس وودز بر معماری و یازدهم سپتامبر را مشاهده فرمایید
جدا از لینک هایی که در متن امده برای اشنایی بیشتر با لبس وودز می توانید ببینید اینجا و اینجا را