هانا آرنتِ متفکر به دلیل تمایز هایی که می آفرید بسیار مشهور است . به عنوان مثال تشخیص سه گانه اش درباره ی فعالیت های انسانی را می توان نام برد که با سه مفهوم زحمت، کار و کنش مطرح شد و در مشهورترین کتابش وضع بشر تعریف کرد . در اثر بعدیش، او تشخیص سه گانه ی فعالیت های ذهن را مورد تایید قرار می دهد که با سه مفهوم تفکر، اراده و داوری مطرح می شوند . این تمایز ها، آشکارا، در خلق نمود های معینی به کار برده شدند ولی بیشتر فعالیت های انسانی به سختی در یکی از این دسته بندی ها جای می گرفتند ـ بیشتر فعالیت ها، ظاهر دسته بندی های متفاوتی را ارائه می کردند . در مورد رشته ی معماری هم همین طور است : قطعا ساخت و طراحی بخشی از سه گانه ی زحمت، کار و کنش است و همان اندازه نیز عمل طراحی در سه گانه ی تفکر، اراده و داوری می گنجد . برای تعریف نقش طراحی و ارتباطش با رشته های علمی انسانی و همچنین در زمینه ی هم نشینی اش با موضوع دگردیسی تئوری پالپ از گفتمان معماری شاید بهتر است آخرین مفهوم را بازخوانی کنیم : داوری .
آرنت نتوانست ایده های خود را ـ به دلیل مرگ ناگهانی اش در سال 1975ـ بر موضوع داوری به شکلی گسترده پرورش دهد، آنچه ما می دانیم می تواند از بعضی مقالاتش و از دانشگاهش در زمینه نقد داوریِ امانئول کانت بیرون کشیده شود . البته تفکر کانت با داوری زیبایی سرو کار دارد . آرنت تاکید می کند که داوری ِ سیاسی و زیبایی شناسی استفاده مشابه ازاستعدادهای انسان را می سازند .
بر طبق تفکر او، داوری بیش از آنکه تئوری باشد، یک فعالیت سیاسی است . این بر اساس حقایق علمی یا تعصبات مذهبی نیست و همچنین موقعیتی تردید امیز هم به حساب نمی آید (خود می گوبد : هیچ حقیقتی وجود ندارد) ولی این را می پذیرد که داوری موجودیت انسان رابه اندازه هستی انسان نمی تواند دارا باشد . به همین دلیل نیاز است که فقط به خودم فکر نکنم، به جایگاه دیگر افراد هم بیاندیشم ـ انچه که کانت ذهنیت گسترش یافته می نامد ـ نه برای فهمیده شدن بلکه برای چینشِ موافقتی سیاسی است . بدین گونه، داوری به معنای فکر کردن از دیگر جنبه های فکری است و تا حدی این ما را از جنبه های فکری محدود و بسیار شخصی مان به جهان، تنهاییمان و جایگاه مان در میان دیگران به اندیشه وا می دارد . کانت تاکید می کند که معیارش برای داوری امکان ارتباط با یک دیگر است
از این رو، برای تحقق این معیار ارتباط پذیری، نیاز به حس مشترک داریم . به جای نظریه حس مشترک (عرف عام) کانت اصطلاح لاتین (کامِن سِنس) را به کار می برد . آرنت تاکید می کند، این تغییرِ اصطلاح تایید بر ان است که این حس فقط یک توانایی ذهنی اضافی به نظر نمی آید که در فیزیک انسانی و تجربه های شخصی و غیر قابل ارتباطمان همچون چشایی و بویایی جای بگیرد بلکه این حس در درجه اول، در ارتباط انسانی ریشه دارد . برای فهم این ارتباط، رشته (دانشگاهی) علوم انسانی اهمیت بسیاری دارد .
مطمئنا کار طراحی معماری هدایت ماهرانه تصمیم گیری ها است که می تواند به وقوع بپیوندد و همچنین برای نقشی منطقی و اجتماعی ـ فراتر از سلیقه شخصی ـ بسیار معنا دار است اگر معمار بتواند داوری کند . این موضوع در توضیحی کوتاه به معنای توانایی تفکر از جنبه های فکری متفاوت به منظور توانایی ارتباط و فهم (کامِن سِنس) است . در این زمینه، آثار معماران امکان چالش های اجتماعی را متولد می کنند : نه فقط فکر کردن به خودشان و کارفرمایشان بلکه از جنبه های فرهنگی هم ، مراقبت کردن و برقراری نظم و پرورش دادن اتفاق های جدید است .
در اینجا می توانیید در زمینه ی هانا آرنت و مفهوم داوری بیشتر بخوانید و در اینجا می توانید فیلم هانا آرنت به کارگردانی مارگارت وِن تورِتا را ببینید .