غالبا امثال لبوس وودز را متهم به وهن معماری می کنند و با برچسب هایی همچون غیر واقعی، خیالی، کانسپچوال و . . . نسبت شان با معماری در وجه مادی و عینی اش را رقیق می سازند، اما شاید فقط زاویه نگاه باشد که فرق کند، یعنی ان ها احتمالا فضا، مکان، ترکیب بندی و دیگر عناصر متشکله معماری را بر سیاق و از منظری ببینند که غریب، دور و وهمی در نظر اید.
تصویر پیش امده تصویری بی نهایت جذاب از زاویه ای غریب است که توسط عکاس ساکن ونکوور بیل مک اون برداشته شده است، عکس دخمه ای را در دل معدنی نشان می دهد با پوسته ها، نردبان و پله کان هایش، که در یک چیدمان فضایی جذابیتی دلهره اور یافته اند؛ جهانی افقی که در یک خود ارتباط گونگی و از درون تفسیر شوندگی مغروق است و البته بی نهایت شبیه به اتدهای لبوس وودز می باشد، مخصوصا در اثاری که سعی کرده است جهان پس از مداخله غالبا ویرانگر انسان را نیز بکاود و تصویر نماید. این هیبت ها از جهان پسا ویران شده ی صنعتی انسانْ مبنا، در اثار عکاسی ادوارد برتینسکی نیز تبلوری واضح و عیان دارند.
اتووود همیشه برای نگاه لبوس وودز به معماری و نحوه به چالش کشیدن گفتمان های رایج معماری توسط او اهمیت بسیاری قائل بوده است، نمونه ان چاپ دو یادداشت از وی بوده است یکی با عنوان دیوارهایِ تغییر؛ لبس وودز و هرمنوتیک عناصر شهری با برگردانی از فریبا شفیعی و دیگری یادداشت معماری پس از یازدهم سپتامبر ـ درجه ی صفرِ شهر