بسیاری بر این باورند که براداِکر سیتیِ فرانک لوید رایت [تصویر بالا سمت چپ]؛ تلاشی است برای یافتن بدیلی برای شهر صنعتی، یک بار برای همیشه. کاترین دان در مقاله "براداکر سیتیِ فرانک لوید رایت: دیستوپیایی یوتوپیایی" بر این گزاره تاکید می گذارد که این شهر عملا در مواجه با شهر درخشان لوکوربوزیه [تصویر بالا سمت راست]طراحی شده است، رایت، در مواجه با ایده ئلژی لوکوربوزیه، طرح را تلاشی برای رسیدن به"استانداردی جدید از سنجه فضا" می خواند.
کاترین دان بر این عقیده است که "حتی در دهه 1930 نیز برنامه ریزان شهری بر سر مشروعیت یا عدم مشروعیت براداکر سیتی مجادله داشتند. فلسفه این طرح بی نهایت فردگرایانه بود و طرح کلی اش، اشکارا بی فایده، لیبرال های امریکای ان زمان که به دنبال تقلید روح سوسیالیسمی بودند که در اروپا موج می زد، فرانک لوید رایت را در رسته ضد دولتی های برون گرا قرار می دادند، توصیفی که گذر زمان تاییدش می کند. در 1938، تاریخ نگار مارکسیست هنر؛ مِـیـِـر شاپیرو، براداکر سیتی را شهری می خواند که به صورت کامل می تواند موجبات تخریب روحی و فیزیکی ساکنانش را فراهم اورد."