استفاده مجدد از محوطه های پیرامون پاریس، موضوع مسابقه یوتوپیایی برای پاریس بود که توسط گالری آدس در برلین برای نمایشگاهی در پاریس برگزار گردید، ایده اصلی بر محور استفاده از یک محوطه خاص برای تعریف استراتژی های توسعه پاریس با هدف تغییر بافت و تزریق امکان استفاده مجدد از ان شکل گرفته بود.
طرح پیشنهادی ما فاصله بین رودخانه سن و ازادراه اصلی را مد نظر اورد. این نواره پانزده متری یک محوطه سیال است که عملا می تواند رابطی باشد با یک موضوع توسعه شهری. ایده ال ما در استفاده از این فضای بینابینی بسط کنش و تحرک در اب و زمین بود. این پروژه یکی از اولین پروژه های ما بود که تحت شمول ان از فرم زمین هم در قامت مستمسکی برای گذر استفاده کردیم و هم مکانیسمی برای شکل دهی مجدد به توپوگرافی و شکل دهی به مرزها برای تزریق انسجام در مناطق جدید. این فرم های بینابینی تبدیل به پوسته دوم یا لایه زمین شدند که به واسطه ان گویی مجموعه ای از اشیا از زمین برامدند. دو نظام سامان دهی فضا در این پروژه متبلور گردید: ان نظامی که زمین مبناست و ان نظامی که به لحاظ سازه ای ارتباطی عمل می کند. این ساختمان ها که تعمدا کوچک در نظر گرفته شده اند، به نوبه خود انعطاف پذیری در توسعه مداخلات ناهمگون شهری را افزایش می دهند.
عناصر متنوع برنامه ریزی شده ای میان این سیستم ها و اشیا جانمایی شده اند. طرح پیشنهادی ما زیرساخت ها را در دومین لایه زیر زمین جای می دهد تا هم یک پوسته فاقد مانع و تقریبا صاف را تداعی کند و هم تراکم ظاهری مسکونی را کاهش دهد. زمین نهایتا در قامت یک پل ظاهر می شود که از یک سو دسترسی به رودخانه را فراهم می اورد و از سوی دیگر دسترسی به درون محوطه را، رودخانه سن نیز از یک سایت کاملا صنعتی به یک شبکه مملو از کنش های متنوع و تعاملی تبدیل می گردد.
این ترفند عناصری که سیرکولاسیون را امکان پذیر می سازند و زیرساخت های مکانیکی را فراهم می اورند کنار هم می اورد. این عناصر همچنین به لحاظ فضایی در تعامل کامل با عناصر شاخص فضایی همچون برج ایفل و طاق پیروزی نشسته بر غرب خیابان شانزلیزه می باشند. این قالب انتزاعی با نقاط ارجاعی چندگانه اش نسبت به ساختار شهر، نقطه عطفی خواهد بود برای مدل توسعه شهر.
اتووود برای یوتوپیا و تفاسیر متفاوت از ان ارزش قائل است، شاید مهمترین منبع برای تحلیل این مفهوم بر اتووود را بتوان در نوشتار "جهانِ مدرن در دو روایت؛ از یوتوپیایِ تامس مور تا عالمِ طبیعیِ تاریخیِ ماکیاوللی" نوشته داریوش آشوری مشاهده کرد، نوشتار "یوتوپیا و بحران اصالت" نوشته فریبا شفیعی نیز تلاش دارد بر نگره توتال مستتر در ذات یوتوپیا نقبی زند، حتی تلاش برای نشان دادن ابهامات موجود در نگاه لوکوربوزیه، اسکار نیومیر و فرانک لوید رایت به شهر نیز در همین راستاست، تمرکز ویژه بر "ارکوسانتی" شهری که پائولو سولری با ایده ال هایش گام در ساختش نهاد نیز می تواند اهمیت عینیت گرایی در مواجه با یوتوپیا را نشان دهد، تلاش برای ارائه تصویری کامل از جنبش متابولیسم ـ در سه مقاله [اینجا]، [اینجا] و [اینجا] که عملا یک گرایش عمیقا یوتوپیایی با محوریت تکنولوژی است نیز در همین راستا قابل تحلیل است، ارائه نگاه امثال ژیژک و ژان بودریار به این مفهوم نیز تلاشی بوده است برای مواجه با تئوری پردازی یوتوپیا و همچنین معرفی کتاب هایی همچون "خروج از یوتوپیا، انگیزش های معمارانه از 1956 تا 1976 " و "توپولوژی ها؛ یوتوپیای شهری در فرانسه دهه 1960 و 70 " نیز می تواند نگره معمارانه حاکم بر یوتوپیا در دهه های اخیر را نمایندگی نماید.