لینا خطیب، مدرسِ بخشِ سینمایِ جهان در رویال هالووِی در دانشگاه لندن است، و در آنجا نظریة رسانهها و سینمای بینالمللی تدریس میکند. علایقِ پژوهشیِ او شاملِ بازنماییهای رسانهایِ سیاستِ خاورمیانهای، سینماهای خاورمیانه، و نظریة پسااستعماری است.
این مقاله به تحلیلِ شیوههای مختلفِ ساخت و درکِ فضا، در بافتِ سیاستِ خاورمیانه، در فیلمهای امریکایی و مصریِ معاصر میپردازد. مقاله، رابطة هالیوود با فضا را، تقریباً تسلّطی میداند که بازتابِ رهیافتِ “از بالا”ی امریکا به سیاستِ خاورِمیانه است، و آن را با تجسّمِ صمیمیتر فضا در فیلمهای مصری که در آنها تعارضها، محلّیتر و بهخانه نزدیکتر میشوند، مورد قیاس قرار میدهد.
مکان، هم به عنوانِ موجودیتی فیزیکی و هم موجودیتی ذهنی/خیالی/زیسته بررسی میشود. این مقاله در تحلیلش از مسائلی چون بازنماییِ بنیادگراییِ اسلامی در فیلمها و نمودهایِ مکانیاش، نشان میدهد که فضایِ سیاسی، موضوعِ مرکز و حاشیه نیست، که “ما” در فضایی ساکن و “آنها” خارج از آن باشند، بلکه موضوعِ مرزهایِ کهنة پاکشده و مرزهای تازهای است که (دوباره)کشیده شدهاند.
فضا، فقط بخشی از هویتِ افراد نیست، بلکه ابزاری پویا است که اغلب برای تعریفِ هویتِ ملّتها به کار میرود.
بخشِ عمدهای از مجادلههای سیاسی در خاورمیانه پیرامونِ فضا دور میزند. فضا، چه به صورتِ فیزیکی چه به شکلِ خیالی، فقط بخشی از هویتِ افراد نیست، بلکه ابزاری پویا است که اغلب برای تعریفِ هویتِ ملّتها به کار میرود. بنا به استدلالِ لوفور، “فضا را روابطِ اجتماعی تولید میکند که خود بازتولید، میانجیگری و منتقل نیز میشوند.” (Natter and Jones, 1997: 148) بنابراین فضا، پیوسته درجریان است و معانیِ مختلفی را حمل میکند. فضا مرحلهای معیّن و بیطرف نیست که تاریخ در آن جریان داشته باشد. بخشی از تاریخ و فرهنگ است، که بهطورِ مداوم تعریف و بازتعریف میشود. به بیانِ دیگر، فضا فرایندی فرهنگی است که از طریقِ آن “گذشتهها، در حال، متبلور میشوند
.”(Gregory, 1997: 228) هدفِ این مقاله صورتبندیِ مسئلة بازنماییِ فضا در فیلمهای معاصرِ امریکایی و مصریای است که پیرامونِ سیاستِ خاورمیانه ساخته شدهاند. فضا در سینما، اغلب بدونِ آنکه موردِ توجه قرار گیرد عبور میکند و در تخیلِ ما به شکلی مفروض بومی و/یا ثابت میشود. بنابراین، این مقاله از طریقِ مقایسة استفادة این دو سینما از فضا و راههای ارتباطِ آن با سرشتِ سیاسیِ فیلمها، فضا را “غیرِ بومی” میکند. مقاله بحث میکند که استفادة هر دو طرف از فضا، گرچه لزوماً مخالفِ هم نیست، بازتابانندة رهیافتهایی متفاوت به مسائلِ سیاسیِ مشترک است.
بنابراین نمودهایِ فضاییِ بازنماییِ سیاستِ خاورمیانهای بر برنامههای سیاسیِ متباینِ هر دو کشور تأکید میکنند. در آنچه در پِی میآید، ابتدا فضاهای مختلفِ بازنماییشده در هالیوود را تحلیل خواهم کرد، سپس به بحث در موردِ کاربردهایِ فضا در فیلمهای مصری خواهم پرداخت. مقاله، با انجامِ این کار، نظریة فضا و پیوندِ آن با موقعیتهای اجتماعیـسیاسیِ مختلف را به تحلیلِ بصریِ فیلمها مرتبط میسازد. مبنایِ انتخابِ فیلمها این است که سیاستِ خاورمیانهای موضوعِ اصلیِ آنها باشد. در نتیجة این معیار، بیشترِ فیلمهای امریکاییِ تحلیلشده در این مقاله متعلق به ژانرِ اکشن هستند، ژانری که ویژگیِ آن فضایِ مردانه و باز است. رابطة هالیوود با فضا در اینجا، رابطة توفّقی است که شدیداً بر نماهای باز، عریض و هواییِ اَکشنی متکی است که در فضای باز اتفاق میافتند.
از سویِ دیگر، اتفاقاً بیشترِ فیلمهای مصری ملودرام هستند و بنابراین عمدتاً به فضاهایِ داخلی و مؤنث محدودند، فضایی که از درون به آن نگریسته میشود. این تصویر از فضا، بسیار صمیمیتر است. این کاربردِ فضا، در شیوههای برخوردِ دو طرف با مسائلِ سیاسیِ مختلفی که درگیرِ آن هستند نیز منعکس میشود. بنابراین، رهیافتِ امریکا به سیاستِ خاورمیانهای، آنطور که در فیلمها به نمایش در میآید، از “بالا” است، که بیانگرِ توفّق بر سیاست و تسلّط بر مناطقِ دیگری است که منازعات در آنها رخ میدهند. این رهیافت در موازاتِ رهیافتِ گسترشِ مرزهای سیاسیِ امریکا قرار دارد. در مقابل، رهیافتِ مصر، جایی که در آن تعارضها محلّیتر و به لحاظِ فیزیکی به خانه نزدیکتر میشوند، از “پایین” است.