نگارنده از ترکیب واژگان "منافع عمومی" در عوض "خیر
مشترک" استفاده خواهد کرد.
"خیر" امری اخلاقی است که در برابر "شر" که اشتباه عمدی است
قرار می گیرد. حتی منافع مشترک هم نمی توانند منظور درخواست کنندگان این مجموعه
مقالات باشد به آن دلیل که در بسیاری از موارد افرادی به صورت مشترک برابر [تحقق] منافع
عمومی قرار می گیرند. در نتیجه در سطور بعدی نگارنده برداشت خود از "خیر
مشترک" که منافع عمومی است را مورد توجه قرار خواهد داد.
به نظر می رسد عوامل جریان ساز فرهنگی و اجتماعی نمی توانند بدون توجه به
منافع اقتصادی شکل بگیرند و به صورت پایدار قوام یابند، مگر آن که توسط گروهی که
به نحو دیگری پیگیر منافع خود هستند سوبسید بگیرند. امروزه قدرت کشورها، ایالت ها،
شهرها و شرکت ها با تولید ناخالص آن ها ارزیابی می شود و رقابت زیادی بین افراد و
بنگاه ها برای بدست آوردن منافع در جریان است. در زمینه معماری هم کمتر کسی است که
از علاقه افراد و دفاتر معماری به گرفتن پروژه معماری بی خبر باشد، به طوری که
بسیاری از حواشی جاری در این رشته ریشه در این واقعیت دارد. حتی کارفرمایان از این
اشتیاق سود برده و از بسیاری خدمات به صورت رایگان بهره می برند. برخی از ما
معماران که سعی در کمرنگ نشان دادن این واقعیت داریم و بر وجه فرهنگی معماری تاکید
می کنیم، هنوز در شناخت منافع شخصی خود به تعریف درستی دست پیدا نکرده ایم و همین
موضوع باعث شده تا با خود و عموم دچار تضاد منافع شویم. حتی جایی که رودربایستی ها
را کنار می گذاریم و منافع شخصیمان را در منافع مادی خلاصه می کنیم نیز منافع شخصی
خود را تشخیص نمی دهیم.
کمی از معماری فاصله بگیریم و حال و اوضاع این روزهایمان را ببینیم. قیمت دلار
روز به روز و ساعت به ساعت افزایش می یابد و بسیاری بر این باورند که با تبدیل
سرمایه شان به دلار یا زمانی دیگر با بالا رفتن نرخ سودهای بانکی و تبدیل سرمایه
های خود به سپرده های بانکی، منافع شخصیشان را تامین می کنند. این سرگردانی بین
سودها نه تنها به منافع شخصیشان نمی انجامد بلکه منافع جمعی را هم به خطر می
اندازد. کشوری که پیشرفت می خواهد باید تولید کننده باشد. تولید کننده مواد، محصولات،
مصنوعات، اندیشه و تولیدات دیگر. به طوری که برآیند این تولیدات، تولید ناخالص ملی
کشور را تقویت کند. در غیر این صورت شاید بتوان گفت در مقیاس بزرگتر در حال اقدام
به پر کردن یک باک بنزین با قیمت پیش از افزایش هستیم و در میان مدت تلاش های این
چنینی حتی به منافع شخصیمان هم نمی انجامد. تنها کسانی که قصد ترک کشور را دارند
ممکن است با چنین راه کارهایی منافع شخصیشان را حفظ کنند. این گروه نیز منافع
عمومی شان در کشور و اجتماعی دیگر جست و جو می شود.
نمونه های دیگری نیز می توان برشمرد:
به ما می گویند به مدرسه برو و تحصیل کن تا برای خودت کسی شوی و این به نفع تو
است (نفع شخصی). در مدرسه اگر تقلب کنی زرنگ محسوب میشوی (در تضاد با منافع عمومی)
و با درس خواندن می توانی کشورت را بسازی (نفع عمومی)، آیا انجام تمامی این امور
به صورت موازی ممکن است؟ یا به طور مثال ما معماران تلاش می کنیم پروژه کارفرمایان
متمول را بگیریم تا دفتر گردش مالی داشته باشد (نفع شخصی) غافل از اینکه اکثر آنان
مالیات صادقانه پرداخت نمی کنند (متضاد با منافع عمومی) و ساخت و سازشان به شهر و
معابر شهری آسیب می زند (متضاد با منافع عمومی) یا برای ساختن بناهایشان کالاهای
خارجی زیادی با خارج کردن ارز مصرف می کنند که منجر به استحصال نفت زیاد می شود
(متضاد با منافع عمومی). جالب اینجاست که در اکثر این موارد منافع شخصی ما هم به
همراه منافع عمومی آسیب می بیند و به شرایطی که اکنون در آن به سر می بریم سوق
داده می شویم چرا که تنها با نگاه کوتاه مدت منافع شخصی را تامین کرده ایم. به نظر
می رسد منافع در کشور ما که با پترومانی (پولنفت) اداره می شود و صادراتش بسیار به
استخراج منابع طبیعی اش وابسته است تعریف خاص خود را دارد.
قدم اول شناخت، جمع آوری اطلاعات در دسترس و شفاف است. وقتی رییس جمهور روحانی
بودجه سال 97 را با شفافیتی نسبی به مجلس ارائه داد و گزارش آن منتشر شد، موجبات
شناخت برخی اقشار از منافعشان پدید آمد و برایشان روشن شد چگونه بودجه سالانه کشور
به نفع یا ضررشان تقسیم می شود. عکس العمل احساسی مردم به این شفافیت نسبی به
اندازه ای بود که حتی به سطح خیابانها کشیده شد. مساله در ابتدا شناخت منافع و در
مرحله بعد شناخت منافع شخصی، منافع عمومی و ارتباط بین این دو است. به طور کلی و
با توجه به پارادایم اداره کشور و بنگاه های اقتصادی که بر عدم شفافیت استوار است،
شناخت ما از منافعمان بسیار سطحی، محدود و احساسی است. ابتدا باید شفاف با واقعیت
روبرو شویم، صادقانه بگوییم و بشنوییم.
به طور کلی تراز مالی یک کشور تفاضل صادرات و واردات آن است. پس اگر منافع
عمومی مان را مد نظر قرار دهیم باید به تراز مالی مثبت برسیم. تراز مالی مثبت یعنی
آوردن پول به کشور، یعنی صادرات بیشتر و واردات کمتر. در غیر اینصورت تنها به رد و
بدل کردن منافع بین خود می پردازیم. همانند خانواده ای که بین خودشان با خودشان به
رد و بدل کردن وجه می پردازند. این کار ثروت آنها را افزایش نخواهد داد.
صادرات معماری نیز به هر نحوی می تواند به منافع عمومی بیانجامد. بالابردن
ارتباطات بین المللی و بخصوص منطقه ای به این موضوع یاری می رساند. البته تنها راه
صادرات کار کردن خارج از ایران نیست. جذب توریست ساختمانی از راهکارهای مهم بالا
بردن تولید ناخالص ملی است. هنوز پاریس و برج ایفل پربازدیدترین مقاصد توریستی
هستند. برندینگ شهری و معماری هم به کمک این رشته به وقوع می پیوندد و مسیرهای
دیگری نیز در ارتباط با سود بردن مستقیم از این رشته جهت تولید ثروت ملی پیش روست.
حتی زمانیکه طرح هایی با محصولات و مصالح داخلی یا استادکاران ایرانی ساخته می شود
و مورد توجه مصرف کنندگان خارجی قرار می گیرد نیز امکان صادرات نیروی انسانی و
مصالح فراهم می آید.
اما در ایران که مازاد "پولنفت" در ساختمان سازی استفاده میشود، با
توجه به محدودیتهای اقتصادی، چاپ اسکناس بدون پشتوانه و تحریمها، نحوه هزینه
کردن برای ساخت فضا و شهرها هم بسیار اهمیت دارد. در این شرایط در ایران نیز
مانند اروپا باید روی صَرف ریالْ ریال یا سنت سنتْ دقت شود تا ارزش افزوده واقعی
آن به منافع عمومی و قدرت یافتن پایه پولی کشور منجر شود. به طوریکه از هر سانتی
متر مکعب فضا در جهت بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور استفاده شود و جریان های
واقعی بهبود زندگی مردم پی گیری گردد.
دنیس کودور پس از گذراندن یک دوره موفق به عنوان شهردار مونتریال بین سالهای
2013 تا 2017، موفق به کسب رای شهروندان برای دور دوم نشد. در حالیکه منافع
اقتصادی خوبی برای شهر کسب کرده بود. مونتریال توسعه یافته و قیمت ملک در آن اندکی
افزایش یافته بود. مونتریالی ها دلیل رای ندادن خود را عدم شفافیت هزینه های ساخت
استادیوم "فرمول یک" و احساس ضعف شهروندان نسبت به جریان اقتصادی حاکم
بر مناسبات شهر اعلام کردند. با اینکه تلاش های شهردار کودر توسعه شهر مونتریال را
به دنبال داشت و به منافع جمعی سود می رساند اما شهروندان مونتریال این توسعه را
که منجر به بالا رفتن تمپوی شهرشان می شد در تضاد با سبک آرام زندگی خود می دیدند.
آنها منافع جمعی را چون سوالی تازه برای خود مطرح کردند: آیا در برابر جریان
سرمایه که منافع اقتصادی شهر را تأمین می کند تاب می آورند تا سبک زندگی آرامتری
را دنبال کنند؟ در پاسخ به این سوال، آنها مفهوم (نفع جمعی) را بازتعریف کردند.
شهروندان این شهر به سطحی از آگاهی و شناخت از خود و منافع شان رسیده اند که در سطحی
کلان تر مفهوم منافع جمعی را به چالش می کشند و آن را بازْتعریف می کنند. البته
این پایان ماجرا نیست و پس از آگاهی جمعی از منافع می توان در لایه های عمیق تری
حرکت کرد.
پس از سالها آرمانگرایی و نقد و تحقیق غیر دقیق، زمان آن رسیده تا شناخت دقیقی
از شرایط روز و آینده خود بیابیم، تحلیل درستی از آنها به دست آوریم و تصمیمات
منجر به تولید فضا را بر آن پایه گذاری کنیم تا همگی در کشوری داراتر، سالمتر و
شادتر زندگی کنیم. درست فهمیده اید، زمان تغییر پاردایم فرارسیده است.