لویی کان میل و کشش نسبت به راه حل های متنوع را اعتبار و نفوذ خاصی بخشید، او که اثارش دست کمی از پیشکسوتان فقید معماری مدرن ندارد در 1925 به امریکا مهاجرت کرد، اثار او تا نیمه سال های 1950 ناشناخته بود، او ضمن تدریس در دانشگاه ییل، گالری هنری دانشگاه نیوهاون را طراحی کرد، به محض ورود به دانشگاه فیلادلفیا، از 1957 به بعد، لابراتوارهای ریچاردز و سپس آزمایشگاه سالک در لایولا و سرانجام خوابگاه های برین ماور کالج در فیلادلفیا را طراحی نمود، بدین ترتیب در عنوان دهه شصت از حیات خود و با تاخیر بسیار زیاد شهرت فراوانی فراچنگ اورد و در مدت کوتاهی تا مرگ نابهنگامش در 1974، با انبوه سفارشات بسیار مهم رو به رو شد، طرح جامع مرکز تاریخی فیلادلفیا، ساختمان های دولتی داکا و موسسه مدیریت احمد اباد، تئاتر فورت واین، مرکز بریتانیایی نیو هاون و کاخ کنگره ها در ونیز از جمله این اثارند.
لویی کان نقطه عطف های باستانی و مدرن را با تبحر شگفت انگیزی در هم می امیخت و انچه از گل های سرسبد معماری مدرن، از کلاسیسیسم یونان و رم، از معماری سده های میانی، اسلامی و حتی اکادمیسیم سده نوزدهم اخذ کرده بود را با چنان تازگی و طراوتی به کار می برد که جنبش احیای سبک های تاریخی در برابر ان رنگ می بازد: این عناصر فارغ از هرگونه بار مجادله جویانه، در اثار او جوهره اصلی خود را بازمی یابند و چنان همزیستی مسالمت امیزی با یکدیگر دارند که گویی ناگهان، پس از انتظاری طولانی، از دل خاطره ها سربراورده اند. طرح ها پس از مطالعه بسیار به دل کاغذ سپرده می شدند اما فرم ها پس از اجرا ساده تر شده و با استفاده از مصالح مناسب و چشم نواز، در قالب های اصیل یا اقتباسی، جسم و جان می گیرند. او از این رهگذر، جهانی از فرم های تازه و الهامبخش افرید که به نوبه خود، به شیوه ای معقول و مقاومت ناپذیر، نوید بخش ظهور فرم های بدیع تر و تازه تر شدند.
لویی کان بر خلاف معماران پیشکسوت، میانه ای با سخنوری نداشت و در صدد رد یا اثبات چیزی نبود، پیام های شفاهی یا کتبی او پر ایهام و در عین حال الهام بخش بودند:
شوق اموزش
شوق پرستش
شوق حیات
شوق افرینش
نهادهای مورد نیاز انسان را معرفی می کنند:
و بر معماران است که فضای مورد نیاز نهادها را بیافرینند
این نهادها محمل الهام اند.
مدارس، کتابخانه ها، ازمایشگاه ها، استادیوم ها، معمار قبل از تامین فضای ضروری، به ندای الهام پاسخ می گوید. او از خود می پرسد، سرشت این الهام ها چگونه است و چه چیز باعث تمایزشان از یکدیگر می شود؟ با پی بردن به سرچشمه این اختلاف، بلافاصله فرم مناسب چهره خواهد نمود. فرم راهگشای پروژه خواهد شد. خلق اثر هنری افرینش زندگی است، هدف معمار از گزینش و افرینش ترجمان نهادهای انسانی است. هر قدر این نهادها بدیع و شوق انگیزتر باشند، هنر بارورتر خواهد شد.
این سخنان که اعتبار خود را فارغ از استدلال های منطقی و برنامه های همه پسند کسب می کنند، جز تقویت حضور مستقل اشیا طراحی شده سودای دیگری ندارند. شان رفیع معماری با میزان تعهد ان نسبت به عقلگرایی، سنجیده می شود؛ این موضع گیری جدید بسیار قابل تامل است. لویی کان، مانند شهاب ثاقب پانزده سال در کائنات معماری درخشید و اثاری از خود به جای گذاشت که از سویی، زودگذر و ناپایدار و از سوی دیگر، موثر و پایدار بودند: او در عمل، وحدت زبان عامل معماری مدرن را در هم شکست و ثابت کرد از مسیرهای دیگری نیز می توان به نتایج رفیع رسید.
با گذشت زمان، کشف رابطه ایجابی لویی کان با تجربه های پیش از او دشوار نیست. نهضت مدرن سنت التقاطگرایی را رد کرد و در طول یک نسل هر گونه تجربه واپسگرا، با افشای خصلت های عقیم و مهجور ان به حاشیه رانده شد. اثار لویی کان، مجالی فراهم اورد برای بازنگری در گذشته، با نگاهی جدید و فارغ از محدویت بحث های کهنه و نو. در عرصه تاریخ هنر، دستاوردهای این تحول در پایان دهه پنجاه و اغاز دهه شصت بارور شد. نقطه عطف های تاریخی در تجربیات معمارانه لویی کان عمر دوباره یافت و در پیوند خود جوش با گنجینه های معماری مدرن سبکی پدید اورد که به نوبه خود عاری از سائقه های سنت نبود.