تخریب به لحاظ لغوی به معنای فروپاشی است، اما، عملا، مخروبه ها بیشتر بر بقایا و به خاطر اورندگان موکدند، سیری بر واژه مخروبه ها شما را به مسیر پر پیچ و خمی از قیود زمانی ضد و نقیض و دو وجهی همچون "هنوز نه"، "دیگر نه"، "با وجود اینکه" و "ولو اینکه" سوق می دهد که عمیقا قوانین علیت را به چالش می کشند. محروبه ها ما را به گذشته ای می برند که می توانست همچنان وجود داشته باشد و در عین حال نیم نگاهی نیز به اینده ای دارند که هیچگاه محقق نشد، مخروبه ها ما را با وسوسه رویاهای یوتوپیایی متمرکز بر فرار از بازگشت ناپذیری زمان عجین می سازند. والتر بنیامین، مخروبه ها را "تمثال هایی از خود تفکر" می داند، نوعی میانجی بر دوْسوگرایی. میل به مخروبه ها صرفا بعدی ذهنی ندارد، بلکه می تواند چالشی عمیقا حسی نیز باشد. مخروبه ها شکی از مادیتی در حال ناپدید شدن را به ما القا می کنند و به جای تاکید و تمجید طرح های یوتوپیایی و پروژه های کلان مقیاس ما را با واقعیت علف های هرز رشد کرده از دل دیوارها و قاصدک های گیر کرده میان صخره های باقی مانده از یک اثر می سازد.