امروز چهارشنبه 10 اکتبر است. و من برای یک روز دیگر قبل از بازگشت به نیویورک در وین هستم. دلیلی که من اینجا می باشم، پیتر نوایور مدیر موزه ی MAK ( موزه ی هنرهای کاربردی) است. که از من برای سخنرانی در گشایش نمایشگاه شب گذشته " پیچ بلک: هرنان دیاز آلونسو" دعوت کرده است. در برخی از قسمت های اروپا عمل شریفی چون سخنرانی هنوز حفظ شده است.
پیتر نوایور گرچه یک آوانگاردگرا است، و از جوانان با استعداد تجلیل می کند. اما به عقیده ی من در بهترین حالت محافظه کار است. این افتتاحیه در گالری MAK یک فضای زیرزمینی در ساختمان موزه ی قدیمی و باشکوه برگزار شد. فضا غالباً با حضور جوانان شلوغ شده است. که باید بادقت مسیرشان را طریق "ماتریکس عنکبوت ها "همانطور که هرنان آنها را خطاب می کند، دنبال می کردند. ابژه هایی ظریف از اینستالیشنی که او و همکارانش تولید کرده اند. این اشیا در فضا گرم و صمیمی بودند.
پیتر نوایور مردی با نگاهی قابل توجه و موهای خاکستری و ابروان شدیداً سیاه به آلمانی و گاهاً انگلیسی با صدای تیز و متفاوت هرنان و من را به جمع معرفی می کند. با در نظر گرفتن شرایط ما سخنرانی کوتاهی را انجام دادیم. حدوداً یک ساعت و نیم...شوخی کردم....پنج دقیقه. جان کلام من در زیر آمده است:
همانطور که در این نمایشگاه دیده می شود، ما در مقابله با یک فیگور برجسته از یک نسل جوان معمار که از کامپیوتر در بررسی محدودیت های معماری استفاده کردند، و سناریوهایی را از مقصدی که معماری می تواند بدانجا برود، تولید کرده اند، هستیم. که این نگره از تکنولوژی دیجیتال ناشی شود.من پیتر نوایور را برای ذکر کردن بهترین همکارهای هرنان در این مهمانی به عنوان نقاط عطف و تأثیر گذار بر این پروژه مورد انتقاد قرار دادم. زیرا معتقدم هرنان به خودش متکی می باشد، و همانطور که باید دیده شود، است. ما در این نمایشگاه مشاهده می کنیم، که معماری به واسطه ی ابزار می تواند تا دوردست ها برود.به افق هایی که ما دوست داریم، یا دوست نداریم. هرنان در این مورد بی پروا است. زیرا او ایده هایش را به نتایج نهایی شان القا می کند.
آنچه که در اینجا دیده می شود، معماریی می باشد، که در ابتدا درخشان و زیبا و تقریباً دکوراتیو به نظر می رسد. اما خیلی سریع درک ما را تغییر خواهد داد، و اشیا و فرم ها در ویدئو شکل می گیرند، و شروع به تیره شدن تمام قسمت های درخشان، تهدید کننده و حتی شیطانی خود می کنند. این یک گالری نیست، بلکه "پیچ بلک" یا گام سیاه است. ما در مقابله با معماری مانند یک فرم مستقل از زندگی هستیم، که خودش را در جهشی سریع بازتولید می کند. و فراتر از کنترل بشر و حتی شاید فراتر از کنترل هدف او هستند.
معماری بدون مردم که نیازی به مردم ندارد. آیا هر معمار – هر معمار بزرگ به مردم نیاز دارد. به معمارهای بزرگ فکر کنید، به اسلاف، نه، معماری های بزرگ ( و من صرفاً به ساختمانهای بزرگ فکر نمی کنم) این همیشه تجسم یک فکر بزرگ، یک ایده ی بزرگ که بزرگتر از یک ساختمان منفرد یا معمار است، می باشد. ایده های بزرگ متعلق به یک زمان و به یک فرهنگ است. معماران بزرگ به انتظارات یا تقاضاهای مردم علاقه یا تعهدی ندارند. این مردم هستند، که باید یاد بگیرند، چگونه در این فضاها زیست کنند.
اگر ما انتخاب کنیم، این امر واقع است، و همیشه خواهد ماند. این دیدگاه در حال حرکت به جلو می باشد، اما به شکلی جهشی نه گام به گام. من معتقدم هرنان علاقمند به معماری بزرگ و همچنین تجسم ایده های بزرگ است. چرا نباید باشد؟ زمانِ در حال تغییر به این نیاز دارد. چه ایده های خود سازمان یافته، چه مشتق شده از الگوریتم، و چه خود تکثیر یافته ایده های بزرگی هستند، که هم اکنون مورد بحث قرار گرفتند.
ما باید آنها را ببینیم، اما نباید منتظر بازخورد آنها باشیم. من سپاسگذار هرنان هستم، برای بررسی مصرانه ی او در این کار که ما را درگیر این بحث می کند. من گفته هایم را با این جمله به اتمام رساندم: ما باید اشتباه کنیم؛ ما در اینجا در لبه ی پیشروانه ی معماری ایستاده ایم. این نمی تواند نادیده انگاشته شود، و حتی نمی توان به آرامی از آن گذشت.
لبس وودز