فهرست کردن تمامی پی ایندهای مجموعه مجلدهای تاریخ جنسیت [میشل فوکو] تقریبا غیر ممکن است. اما انچه واضح است انکه، طی سه دهه گذشته جوامع ره یافت های گشوده تری نسبت به مسائلی همچون جنسیت و سکسوالیته اتخاذ کرده اند. نسبت فمینیست ها با افکار میشل فوکو بی نهایت متنوع است، فمینیست هایی هستند که به کل دافع تلاش های میشل فوکو و البته لایه هایی از ان ها نیز به کنکاش در تلاش های فوکو بر این بستر نشسته اند. نقطه تلاقی و هم گرایی میان نظریه فمینیستی و اثار فوکو در کار متخصصانی همچون لوییس مک نای (1994) و جودیت باتلر(1990 و 2004) رخ نمایی می کند.
اگرچه مک نای انتقادات سازنده ای بر برخی از ضعف های گفتمانی میشل فوکو جاری می سازد، عمیقا بر این باور است که خوانش اثار فوکو عوایدی برای فمینیسم به همراه دارد. باتلر کارکرد "فرضیه سرکوب" فوکو را تا مرزهای مفاهیمی همچون هویت و جنسیت بسط می دهد و ان را به مهمترین منبع فمینیسم و نظریه فراهنجار بدل می سازد. جودیت باتلر در کتاب اشفتگی جنسیتی: فمینیسم و انهدام هویت بر این نکته تاکید می گذارد که همگرایی ظاهری سکس، جنسیت و سکسوالیته ـ که در دگرجنس خواهی تبلور می یابد ـ به لحاظ فرهنگی برساخته ای است برامده از استمرار کنش ها در فضا و زمان. این کنش های مستمر و منسجم نهایتا ظاهری از یک جنسیت ذاتی را مقرر می سازند که باتلر ان را نمایشی می خواند.
جودیت باتلر تاکید می کند که پذیرش این نقش های جنسیتی از سر اختیار نیست، او برساختن سوژه سکسی و جنسیتی شده مطلوب را در قالب گفتمان های بهنجاری می یابد که میشل فوکو در کتاب های مراقبت و تنبیه و جلد اول تاریخ سکسوالیته به نقد ان ها می نشیند.