پروژه استعاری و کانسپچوالی همچون شهر جهان محبوس (1972) توسط رم کولهاس، مجموعه ای از بلوک های اسمان خراشی مجزایی را نشان می دهد که بر روی شبکه مقرر شده اند. هر کدام از این بلوک های اسمان خراشی در فقدان تاریخ واقعی و به واسطه قطع ارتباط دوسویه لوبوتومی و انشقاق، فرهنگ انی خود را بسط می دهند.
این ترسیم که یک تصویر حسی و شهودی از نیویورک است به پاسداشتی سورئالیستی برای شیدایی، هنر و علوم شهری بدل شده است و ارجاعاتی اشکار به اروپایی های اوانگارد شیفته شهرهای اسمان خراش گون دارد؛ لوکوربوزیه، سالوادور دالی، کانستراکتیویست های روس، میس ون دروهه، دکتر کالیگاری از جمله این نام ها هستند.
به موازات این پروژه ها یک انکوباتور بزرگ برای جهان محبوسی فراهم می اورند که در مرکز شهر گیر کرده است:" شهرِ جهانِ محبوسْ پیشْ اورده ایست برای فهم تصنعی و تولید سریع نظریه ها، تفاسیر، ساختارهای ذهنی، پیش طرح ها و تاثیرات ان ها بر جهان. شهرِ جهانِ محبوسْ پایتخت ایگو Ego ست، جایی که علم، هنر، شعر و فرم های جنون تحت شمول شرایطی ایده ال بر ابداع، تخریب و بازآفرینی جهان واقعیت محسوس و پدیداری phenomenal reality با یکدیگر در رقابت اند." در تفسیر نهایی پروژه هایی همچون شهر جهان محبوس مثالی از چگونگی تزریق تغییرات در نظم روایی شهر به واسطه افزودن روایت معمار است، روایتی که ماحصل خوانش شخصی معمار است از شهر.
این پروژه پیش از این اینجا و اینجا و اینجا بارگذاری شده است.