فضا، مکان و وُید، چه در قالب اتاق های خوابمان تجلی کنند و
چه در قالب میانْ تالارها و کریدورهای گرانقیمت مراکز خرید، ایستگاه های قطار، محل
کار، رستوران ها یا مناظر طبیعی متبلور شوند به تجربیات ما از جهان مادی ـ محیط
مصنوع ـ شکل می دهند.
همان گونه که اواـ لیسا
پـِـلـکــُـنن در نوشتار "همه چیز درباره فضا؟"
توصیف می کند، انسان ها استعدادی ذاتی نسبت به معماری و فضا دارند، گویی هر دوی
این ها بخش های لاینفک و به شدت درونی تفکر ما درباره فرایندهای حاکم بر ذهن انسان
هستند، ذهنی که همچون یک پدیده "شناختی، روانشناختی یا معرفت شناختی"
قالب بندی شده است.
با پذیرش این نکته که فضا چیزی بیش از امتداد ذهن و تن
انسان نیست، بی نهایت طبیعی است که فضا را نقطه مرجعی درون گفتمان معماری، تکتونیک
و ترکیب بندی فرمی بدانیم، اگرچه انگونه که وس جونز
اشاره می کند با ظهور تمایل به صافی smoothness و افزایش فزاینده میل به پوسته ها و توپولوژی های جداره ای surface topologies طی دهه های اخیر فضا به عنوان یک عنصر
اساسی طراحی به حاشیه گفتمان معماری رانده شده است.
البته بایستی خاطر نشان کرد در همین بازه زمانی هم
"استراتژی وُید" مطرح شده توسط رِم کولهاس که
در تعدادی از پروژه هایش به کار امد همچنان بر اهمیت غیر قابل کتمان فهمی
الترناتیو از فضا تاکید می گذارد، انگونه که پیتر آیزنمن
یاداوری می کند، پروژه های کولهاس، به طور مثال طرح پیشنهادی اش برای مسابقه
"کتابخانه خیلی بزرگ"(1989)،
اشکارا به راه هایی فکر می کنند که در قالب ان ها برنامه ها و کارکردهای فضایی
ساختمان همزمان طراحی می شوند. در این پروژه مشخص، اگرچه روابط ظاهرا به صورت یک
چیدمان ممتد و متشکل و به هم پیوسته در نظر نمی ایند، اما کولهاس توانسته با تدقیق
پلان های کف در قالب جداره های انعطاف و شکل پذیر بین برنامه های متنوع نزدیکی
کارکردی ایجاد کند.
در نتیجه ی این رویکرد اخلاق جدیدی از ادراک مقرر می گردد
که تحت شمول ان فضا به امتدادی از سطوح افقی بدل می گردد که به صورتی عمودی با
یکدیگر ترکیب می شوند و بدین ترتیب از یک سو تصور رایج از فضا را مختل می سازد و
از سوی دیگر سلسله مراتب فضایی را همچنان به مثابه بخشی مهم از کنش معماری تعریف
می کند.
با این اوصاف و
علی رغم روابط منقطع حاکم بر مدل های برنامه ریزی کولهاس و همچنین ماهیت تکه تکه
شده ره یافت طراحی او، شاهد شرایطی هستیم که در قالب ان ابژه معماری به همان کلیت
تاریخی خود بازمی گردد و از قبل این بازگشت احتمالا پوسته و فاسادزدگی نیز به
وجوهی از معماری بدل می شوند که ارزش واکاوی خواهند داشت.